عمومی

ستیز در میدان آزادی‌خواهی – شیمیشی

در منازعات اجتماعی و سیاسی، اگر به هر پدیده ای خوب نگاه کنیم و کالبد شکافی دقیقی انجام دهیم، می توانیم علت اساسی تری پیدا کنیم و زنجیره علت و معلول را شناسایی کنیم.

مثلاً قتل و جرم دزدی و دزدی اعم از تخم مرغ، مصادره و غارت دارایی های ملی نتیجه فقر و بدبختی است که در این میان فقر و پوچی هم هست، البته گاهی از روی حسادت و حسادت نیز هست. میل جنون آمیز به دارایی دیگران فقر نیز نتیجه بیکاری یا تنبلی است. بیکاری نتیجه فقدان فرصت شغلی و کمبود فرصت شغلی ناشی از عدم تقسیم کار عادلانه اجتماعی و عدم تقسیم کار اجتماعی ناشی از عدم پویایی و نشاط اجتماعی است. و فقدان اجتماعی پویایی نیز نتیجه ناامیدی از آینده است، او زنجیره پیچیده ای از علل و دلایل را شناخت و شناسایی کرد که شناخت آنها شغل و حرفه دانشمندان علوم اجتماعی است.

باران یکی از علل و ریشه های درگیری های اجتماعی و سیاسی در ایران است. جايگزين كمال گرايي و خودخواهي همان چيزي است كه به آن «خود حق خواهي» مي گويند. که گاهی رنگ و هویت جمعی و جمعی پیدا می کند برای مثال و توضیحات بیشتر به همین موارد اخیر مراجعه کنید. عده ای در کشور به اشتباه فکر می کنند که صاحب حق هستند و حق و باطل را فقط خودشان می دانند و بر این فریب عده ای دیگران را قضاوت می کنند، عده ای فاحشه را مظلوم و برخی دیگر جاهل و نادان می خوانند. در مورد این ایده؛ هرگونه اقدام علیه آنها مشروع تلقی می شود.

همان رابطه دستوری بین فکر و گفتار و کردار… که اگر افکار نادرست را اصلاح نکنیم هر کاری می کنیم، اگر افراد تاریخ با این فکر درست در جنایت و فساد و جنگ و قتل پیش بروند. او علم را از همه موجودات ربود و متأسفانه به پیشگویی شیطان رژیم جامه عمل پوشاند. از طرفی خودخواهی کاذب هم هست و فقط ایدئولوگ ها و دگمات ها نیستند، به کامنت ها و تهمت های احزاب نگاه کنید، بعضی ها را اغتشاشگر، بعضی ها را ظالم و… می نامند. منطقاً هر بهای تحریک آمیزی را باید در جای خود گذاشت و مواجهه با ظلم و ستم نشانه عزت و آزادی است و شکم گرسنه این درگیری را جز خون و جان و چشم و حق پر نمی شود. اما طرفداران این دو طایفه هرگز با خود فکر نمی کنند، آیا واقعاً این طرف مقابل است که ما فکر می کنیم؟

ریشه و نقطه مشترک همه این درگیری ها و تقابل های خونین و نفرت انگیز؛ این خود حق طلبی است و چقدر فاسد، کثیف و منزجر کننده است این توهم علم و حقیقت که دست مردم را برای سوء استفاده و سوء استفاده از یکدیگر باز می کند. اما خطرناک ترین چیز زمانی است که حکومتی که مردم آن را به دست گرفته اند الگوی زندگی مردم باشد. بی طرفانه، مستقل و آزادانه بیندیشید که مردم این اختیار را کجا و بر اساس کدام توافق به دولت دادند؟ هرگز و هیچ کجا. ریشه این شور و منش در زیاده خواهی، خودخواهی و کمال گرایی همان افراد تکیه بر عرش قدرت و اقتدار نهفته است. جالب است که از نظر دینی این خودخواهی به شرک و خودباوری نزدیک است.

وقتی این حجم از نظرات افراد و شخصیت های مختلف را می شنوم و می بینم که بر اساس این ناآگاهی که مربوط به شرارت و خودخواهی است، در مورد لباس، زندگی، نظرات، تفریحات و ترجیحات مردم و شهروندان ارزیابی های ارزنده ای انجام می دهند. دلم براشون میسوزه و براشون متاسفم… همون داستان; متأسفانه در جامعه به اصطلاح مدرن و معاصر، یک لاگارسونی هست که از سنت رها شده است، وقتی افراد شوخ طبع و متفکران دیگر، اعم از قدیمی و مذهبی را مسخره می کنند… آنها هم در چنین علمی و معرفتی زندگی می کنند. هیجان

برای رسیدن به رشد و آرامش و پیشرفت باید همیشه این بت و اژدهای هفت سر خودخواهی درونمان را خرد و سرکوب کنیم. از طریق زندگی، تجربه، گفتگو، کشف و دانش به این باور نهایی می رسیم که حقیقت هرگز به ما نمی رسد، بلکه پایان موفقیت ماست. ماندن در راه، جستجوی حقیقت است.

6565

دکمه بازگشت به بالا