عمومی

متهمان اصلی اختلاس نجومی را بشناسید

بیایید سوابق همه پرورش دهندگان معروف این سرزمین را بررسی کنیم و ببینیم از نظر ظاهری چه ویژگی هایی دارند. از مرتضی رفیق دوست گرفته تا جنب خاوری و این آخرین نسلی که رکورد تمام اعمال خالصانه و ایثارگرانه را به ثبت رساندند و فردا اگر فردی به همین شکل یک شبه نردبان را رها کرد، به فکر کار و باران باشیم. اگر فردی فردا پیدا شد و در صف اول راهپیمایی قدس قرار گرفت، نصف کشور را به نام او نگذارید. بیایید ببینیم از کجا آمده است. اطرافیان او چه کسانی هستند؟ او جز کلاه و ریش و زنگ و رقص چه هنری دارد؟ آیا او در مورد رشته تخصصی که در آن کار می کند چیزی می داند یا فقط بلد است والا الذالین را تلفظ کند؟

چطوری قراره به یه آدم معمولی و بیکار پنج میلیون تومن وام بدیم، از اول تا آخر بیاریمش پیشش و شجره نامه و استوری هاش رو تو صفحه اینستاگرامش چک کنیم تا خدا اون پنج تا رو نگیره. میلیون. تومن ناعادلانه به یک فرد غیرمرتبط داده می شود، اما ما به این راحتی به چنین شخصیت هایی که رسما برای اداره کشور استفاده می شوند، دستور می دهیم؟ با چه اعتباری؟ حتما یه جایی مشکلی هست یک اشکال اساسی هم دارد. وقتی بعد از چهل و پنج سال معیار ارزیابی ما از مردم استعداد، توانایی، سخت کوشی و شرافت نیست، دین فروشی، خودنمایی، سیاسی کاری، بستن دکمه های پیراهن تا انتها و پوشیدن شلوار ایشان روی پیراهن است. از تقوا.. تا همان جاهایی که می بینید. اگر یکی از این افرادی که مرتکب سوء استفاده های نجومی شده است، کراوات بوده و به احکام شرعی عمل نمی کند، می توان گفت که آش آن شخصی که شما می گویید نیست. اما حضرت عباس از حرف من هم شورتر است.

همه مردمی که در این سالها توانستند این همه پول به جیب بزنند – از آن جوان قلتک که به نام اعتلای ارزشهای انقلابی و اسلامی مشتهای بسیاری را دزدید تا این احمقها که نیمی از پول کشور را به نام تولید و تجارت درآوردند. ، صادرات و واردات ، کوفت و زهرمار ، جابجا شد و گرفت – همه یکسان بودند. با یک ادبیات تنوع و ظاهر. یک سبک زندگی خوب مگر نمی گویید مؤمن را از یک سوراخ دوبار نمی توان بیرون کشید؟ اسم تو چیه اونی که چهل و پنج سال تو این چاله گریه میکنی؟

این حفره را فقط در مسائل مالی نخواهید داشت. وضعیت شما در فرهنگ هم همینطور است. کافی است جنبه تدافعی نشان دهید و روشنفکران را نفرین کنید یا در مسائل سیاسی با شما همفکری کنید. بیهوش و ضعیف می شوید. تتلو را به خاطر دارید؟ آیا همان زمان است؟ یعنی حق به مفاهیم و ارزش های دینی را ظلم کرد و به خدا قسم معاویه این کار را نکرد، میزان حق و باطل! یادت هست دعای ربانه را که به زندگی و دنیای این مردم وصل بود و بسیاری از آنها نمی دانستند صاحب آن صدای جادویی کیست، فقط به خاطر لجاجت آن را از صدا و سیما حذف کردی، اما برای خواننده (که لباس شماست) از پشت باز می شود)، شما یک کشتی جنگی آماده کرده اید و گروهی از سربازان را استخدام کرده اید تا برای شما ستایش انرژی هسته ای را بخوانند. سپس از یک خبرگزاری جایزه گرفتید تا هنرمند سبک انقلاب اسلامی را به دیگران معرفی کنید. اگرچه شما در این زمینه ها صلاحیت نداشتید. چون شعر نمی فهمیدی، موسیقی را نمی فهمیدی و ذائقه معمولی نداشتی که صدای خوب را از بد تشخیص بدهی. واقعاً اسمش را چه می‌توان گذاشت؟ بعدش که رفتی طرف و مستقیم به روحانیون توهین کردی صدایت در نیامد. حتی از مردم عذرخواهی هم نکردی.

به عنوان مثال، سیاست حوزه افراد باهوش و باهوش است و شما نباید اجازه هیچ مشکلی را بدهید، وضعیت شما هم همینطور. داستان معجزه هزاره سوم را همه می دانند. با ادعای عدالت و ساده زیستی آمد و تو چنان در شگفت شدی که آن را به خدا و پیامبر و امام زمان نسبت دادی. آنقدر عاشقش بودی که بدترین چیزها را به منتقدانش نسبت می دادی و …. می خواستی همه چیز را فدای او کنی، اما بعد اعتراف نکردی که او را می شناسی، جوری رفتار کردی که حد و مرزی نداشت، بیا جلو برویم. حتی خاطره اش هم حالم را بد می کند.

همان فرمول ریاکاری و فریب هنوز در مورد مسائل امنیتی که دیگر خنده دار نیستند، کار می کند. از کشمیری ملعون گرفته تا آن شیادانی که بلایی به نام هولوکاست برای کشور به وجود آوردند و خسارت های اقتصادی و سیاسی جبران ناپذیری به بار آوردند. فاجعه ای که هنوز ابعاد آن برای مردم ناشناخته است و کمتر کسی جرات دارد داستان را به طور کامل دنبال کند. چه سوراخی مانده که منافق و منافق به تو نخورده اند، خیلی زرنگ نیستند، اما چاله نماز را خوب پیدا کرده اند. تو چهل ساله ای مثل مولانصرالدین، می گویی من چهل ساله ام، باور نمی کنی آدم مغز داشته باشد. به گفته آن دوست قدیمی، اگر چاره ای داشتید، به دکتر مراجعه می کردید و از آنها می خواستید که این تومور آزاردهنده را از سر شما خارج کنند تا برای همیشه از خطرات احتمالی آن رهایی یابید.

مطمئنم خیلی از عاشقان این سخنان را با گوش سیاست می خوانند و می شنوند. به هیچ وجه. در زمان ما، سیاست معیار همه چیز است. همه چیز توسط این مرجع سنجیده و ارزیابی می شود. هیچ کاری نمی توانست بکند. اما وظیفه خود می دانم تاکید کنم که این سخنان به معنای جانبداری یا موضع گیری در برابر یک حزب خاص نیست. من در مورد ظاهر بینی صحبت می کنم. این سرزمین چه مشکلی دارد؟ البته در کشوری که دین اهمیت ویژه ای دارد، نمایش دینی و فروش دین پرنورتر است و اگر اتفاقا این نمایش در برخی جنبه های سیاسی بیشتر نمایان شود، من مقصر نیستم. کل مجموعه اشعار فارسی را ببینید. همگی بدون استثنا از چنین مصیبت بزرگی ناله کردند و نه تنها عامل بدبختی عالم بشریت، بلکه علت زیان دین را دیدند: آتش جهل و نفاق خواهد سوخت. دیوانه اما این یک بخش از داستان است، بخش دیگر داستان سیاست پاکسازی است. نظافت در عصر ما نه تنها غیرممکن است، بلکه وقتی با ظاهر آمیخته شود، به آشفتگی درهم تنیده ای تبدیل می شود که هیچکس جز خضر مبارک نمی تواند از آن خارج شود.

از دوران دولت آقای هاشمی رفسنجانی تا به امروز طبق آمار و ارقام رسمی جمهوری اسلامی در تنها دوره ای که تخلفی صورت نگرفته و یا اگر بوده امکان پذیر بوده است! در زمان دولت آقای سید محمد خاتمی کسی نیست که در حافظه فردی و جمعی ما به یادگار بماند. آیا این به خود آقای خاتمی برمی گردد یا سیاست خاص دولت ایشان؟ البته در کشوری که فرد مهمتر از نظام است، ویژگی های شخصیتی تعیین کننده است، اما آنچه در این میان اغلب نادیده گرفته می شود، نبود یکپارچگی نهادهای موجود کشور بود که باعث کاهش مفاسد اقتصادی در دولت آقای خاتمی شد. دادگستری و صدا و سیما و بسیاری از نهادهای رسمی و غیررسمی دیگر منتظر بودند تا خاتمی و دولتش اشتباه کنند و آن را در چشمان خود ببلعند. این بی تفاوتی – حالا کاری به اهداف این سطح از مراقبت نداریم – باعث شد دولت آقای خاتمی بهترین کار را در این زمینه داشته باشد.

اگر چه سیاست پاکسازی بهانه ای برای همسویی همه نیروهای کشور برای اعتلای سازندگی و عمران و حذف متجاوزان از جاده است، اما با همان فجایعی که می بینید به پایان می رسد و این همچنان یکی از پیامدهای فردا است. و تا فردا اقتدار پاک سازان بادمد تصمیم بگیرد چه بر سر این سرزمین می آید. نظافتچی ها ممکن است فکر کنند در غیاب آن چشمان مراقب، کارشان بهتر و سریعتر پیش می رود. تجربه نشان داده است که از بین نمی رود و اتفاقاً هر چه مراقبت طولانی تر باشد نتیجه بهتری خواهد داشت. علاوه بر آن، حتی اگر در عصر پاکیزگی نگرانی و نگرانی وجود نداشته باشد، اما چون معیار پاکیزگی شعور و میهن دوستی نیست و باز هم کارها از نظم خارج می شود، مشکلات ما دوچندان می شود. در مدت کوتاهی کشور مملو از افراد غیر قابل اعتماد و ناکارآمد می شود که با این کشور کاری ندارند و برای رسیدن به اهداف شخصی و حزبی خود دست به هر کاری می زنند. بین افراد بی ریشه و بی ریشه مسابقه ای وجود دارد که هر یک نسبت به دیگری برای رسیدن به موقعیت و پول احساس حقارت می کنند. و چرا او نمی داند؟ وقتی سایز پیداست و بلندی ریش بلندتر و سلام از دیگری ضخیم تر است چرا آن که ریش کوتاه تری دارد و نمی تواند مد را خوب از بین ببرد رئیس اداره می شود و دیگری راننده. ? رئیسی که راننده ندارد چه فضیلتی دارد؟ و اتفاقاً مراقبت نه تنها کاهش نمی یابد، بلکه افزایش می یابد، بنابراین دیگر به آن مراقبت نمی گویند. مراقبت از جامعه سالم مهم است. به این می گویند نامگذاری و زدن و بریدن نان و حذف رقیب. در چنین فضای بدی هیچکس به فکر پیشرفت کشور نیست. همه می خواهند فضیلت خود را ثابت کنند و دیگران را گناهکار جلوه دهند. در چنین فضای مسموم که هر چه به انتخابات نزدیکتر می شویم آن را بیشتر درک می کنیم، هیچکس در حرم زندگی نمی کند و همه فریب می خورند چون ظاهر خوبی دارد.

در چنین فضایی مردم از مبارزه با فساد استقبال نخواهند کرد اما پیامدهای دیگری در پی خواهد داشت. در بهترین حالت، اگر نه، این یک نمایش تبلیغاتی خواهد بود که شامل افشاگری و گروگانگیری سیاسی برای کسب قدرت بیشتر می شود.

دکمه بازگشت به بالا