عمومی

آغاز معرفت؛ از ما به خدا یا از خدا به ما؟

ای مؤمنان، جواب خدا و رسول خدا و رسول خدا را بدهید، چه چیزی شما را نجات می دهد و بدانید که خدا میان انسان و قلب اوست و َُّه إلَیْهِ تحْشرون: اهل ایمان. وقتی خدا و رسولش شما را به کاری دعوت کردند که سرچشمه حیات ابدی شماست (یعنی ایمان)، پاسخ دهید و بدانید که خداوند بین انسان و قلب او قرار گرفته است (و از اسرار درونی همه آگاه است) و همه شما به سوی خود کشیده خواهید شد. به او.. می دانیم که اختلاف نظر وجود دارد. بسیاری از مردم این روایت حضرت علی را شاهد می گیرند به «انا یعلم من فقد علم ربّکم» و یکی از مهمترین راه های شناخت خدا را شناخت خود و خویشتن می دانند. یا هرکس خودش را بشناسد خدا را هم می شناسد. بر اساس رحمت، چهار تعبیر برای این کلام علی (ع) شده است: 1. کسی که بدن را می شناسد، خدا را هم می شناسد، وقتی انسان به خودش نگاه می کند فقیر است و منبع دارد. 4- آنکه با رفع موانع و موانع درونی و بیرونی خود را بشناسد، خدا را می بیند.

شکی نیست که همه چیز از نشانه های خداست و خود ما از نشانه های خدا هستیم. اما سوال اینجاست که اگر خدا را از طریق مخلوقات و آیات بشناسیم، تفاوت ما با هر آیه و نشانه دیگری از عالم طبیعت چیست؟ اگر قدرت و اقتدار بر علم بود، بحثی مطرح نمی شد، اما شناخت ذات خداوند و کسب علم به وجود او بحث دیگری است. این بیانیه را می توان به دو صورت تفسیر کرد. یکی اینکه کسی که خود را بشناسد خدا را بشناسد یا آنکه خودش را بشناسد قبلاً خدا را شناخته است. در اینجا «قد» که به معنای تحقیق است و بدون شک دو معنا دارد، یکی قیام به حق، و دوم قد به معنای قبل از تحقیق و قبل از تحقیق، چنین حادثه ای رخ داده است، چنانکه «لقد کن لکم فی رسول خدا از آن بهتر از همه است… «احزاب، 41 و «ققد نسرکم الله فی موطن کثیره…» توبه، 42) اگرچه در براهین از جمله برهان نظم در علم کلام بسیار استعمال شده است. این گونه است که خداوند با نگاه به آیات شناخته می شود (فصلت، 23)، اما در بسیاری از آیات و روایات برعکس است و آن این است که خداوند ابتدا خود را به مردم معرفی کرد، بندگان من نزدیکترند (س، 11) یا آن که خداوند بین مردم است و قلبش حائل است (انفال، 42) یعنی خود را تسلیم خدا می کنیم و بر این اساس چه علم ما بر علم اوست، آیا این بدان معنا نیست که خداوند از من به من نزدیکتر است. و قبل از اینکه خودم را بشناسم، خدا را می شناسم.

برای روشن شدن موضوع می توان مثالی زد، یعنی کودک قبل از اینکه خودش را بشناسد پدر و مادرش را می شناسد و البته جوابگوی نیازهایش نیست و هویت خود را از والدین می داند و به آنها تکیه می کند. و والدین بیش از هرکسی فرزند خود را دوست دارند و این محبت اولیه او را به او پیوند می دهد که بر هویت او نیز تأثیر می گذارد. در واقع شناخت کودک نسبت به پدر و مادرش مقدم بر دانش خود اوست. در اینجا نیز می توان گفت کسی که خود را می شناسد خدای خود را قبلاً شناخته است. در دعای اعراف امام حسین علیه السلام آمده است: «چگونه با شما درباره آنچه در اوست و آن شخصی که برای ما آشکار نیست، ولی مظهر ماست، مجادله می کند؟» تا زمانی که نیاز به مدرک داشتی دروغ می گفتی، و وقتی این کار را کردی، تا زمانی که قربانی شدی، به تو می رسد. یعنی: «چگونه می توان استدلال کرد که در وجودت چیزی داری که به تو نیاز دارد؟». و آیا از رفیقت ظاهری هست که در تو نیست تا وسیله ظهورت باشد، چه زمانی کتمان کردی که ما به دلیلی برای هدایت تو نیاز داریم و چه زمانی از آن روی گردانی؟ تا زمانی که امور شما روشن شد؟ به ما بگو آیا نیازمندان می توانند تو را بشناسند؟و امام سجاد که می فرماید: خدایا من تو را می شناسم تو جان منی و تو مال منی یعنی تو را شناختم. تو هستی که مرا هدایت می کنی و مرا صدا می کنی!اگر اصل و نسب تو نبود نمی دانستم کی هستی و چیستی!

حاج محمد اسماعیل فدایی کزازی عارف قرن سیزدهم هجری این بیت حسنه را سروده است: ای مولای جمال و جلال زبانها لال دنیا را در وصف تو دیدم همه چیز را پاک کردم پس تو را جز تو می شناسم. ، از هرکسی که شما را می شناسد، شما را می شناسد و شما را نمی شناسد، چه کسی بهتر از شما در دنیا شما را می بیند؟

این آیه فوق نیز بیانگر این است که آغازگر و آغازگر خداوند است و از انسانها می خواهد که به دعوت او برای زندگی کامل و پربار پاسخ دهند.

* رجوع شود به کتاب: رسائل وجود و علم (1332) تهران: امیرکبیر، جلد 1 (مقاله، 12) مؤلف این سطور فدایی کزازی، محمد اسماعیل.(1334) دیوان عالم فدایی کزازی، قرن سیزدهم هجری. مقدمه و تصحیح.غلامرضا فدایی،تهران.

* https://makarem.ir/maaref/fa/article/ind

دکمه بازگشت به بالا