زندگی در حصار – شیمیشی
«بهشت» اگر بهشت بود خوشحال می شد چون یک دل بیشتر نداشت و هیچ کس نداشت. اما در خارج از بهشت، اینجا و اکنون که نام او را در دنیا گذاشته ایم، سیم در سیم است و مردی در سیم پیچیده است. با ممنوعیت ها محدود شده است. هر کجا که می رود؛ نهی و نهی; باید و باید؛ درست و نادرست؛ جلو و پشت مرد با انواع رشته ها پوشیده شده است. ممنوعیت ها به دنبال ممنوعیت ها می آیند.
مردم بسیار محدودتر از آن چیزی هستند که فکر می کنند. هر قدمی با استانداردها و قوانین و قوانین مسدود شده است. زندگی مانند حرکت در شهر شبانه یک حکومت نظامی است که می ایستد و هر خیابان، چهارراه و خیابان را کنترل می کند. دیسکین کنترل می شود؛ هویت و علت ترافیک را می پرسد. بعد از آن مدتی آنجا دوباره متوقف می شود و مدتی بعد و مدتی بعد تمام نمی شود. مرد مانند جنایتکاری است که تحقیقات زیادی دارد. همه او را زیر سوال می برند، قضاوت می کنند و در نهایت تصمیم می گیرند. و لذا از دادگاهی به دادگاه دیگر احضار می شود. زندگی همیشه باز است.
فرماندهان و فرماندهان از هر طرف او را محاصره کردند. او به عنوان یک سرباز از هر فرمان، هر تخلف، مجازات و تنبیه اطاعت می کند. مشکل فقط تعدد دستورات و تنوع فرماندهان نیست، بلکه تضادها و ناهماهنگی دستورات نیز هست. هر شنیدن یک فرمانده ممکن است توسط فرمانده دیگری مجازات شود. یکی می گوید برخیز، یکی می گوید برخیز. یکی می گوید برو، یکی می گوید نرو. و این یعنی چیرگی تراژدی بر کل زندگی.
سیم وجود خواهد داشت،
اما آنچه را که در ابتدا کثیف، وحشی، گرگ و درنده میدانست، به رشتهها میافزاید و حرکت خود را در اطراف سفت میکند و آن را بیشتر کنترل میکند. آن را بیشتر زیر نظر دارد. و هر که آن را پاک و بی آلایش بیابد، ریسمان را باز می کند; بازرسی کمتر؛ او با او مهربان تر است. مرزهای انجام دادن و نکردن را جابجا می کند. فضای زندگی و زمین بازی او را گسترش می دهد.
در امور خیریه، هر چند سیمها کوتاهتر و کوتاهتر میشوند، دور و دراز میشوند. اما هنوز سیم وجود خواهد داشت. مردم باید در سیم ها زندگی کنند. تفاوت فرهنگ ها، جوامع و نظام ها در وجود یا عدم وجود سیم، در فراوانی، سبکی و شدت و در تحمل و شدت سیم ها نیست. در یکی، انسان به زنجیر بسته شده و شانس زندگی با درد کاهش می یابد. و از طرفی فرصت نفس کشیدن در عرصه زندگی وجود دارد. دیوار امر و نهی را در یک متر عمر بلند می کند و نوبت می دهد; و دیگری در دوردست و گاه مخفیانه دیوار می سازد.
آنچه گفته شد بیش از حد به تصویر کشیدن وضعیت تراژیک زندگی و سرنوشت انسان است. شاید نیاز به مدارا واضح تر شود و همدلی بهتر شود.
آنچه گفته شد برای این بود که شیرینی این بیت «حافظ» که از روی عطوفت و مهربانی سروده شده، بیشتر نمایان شود:
به این جان رحم کن / وقتی که همنشین کامل بود