نبرد آقازادگان با شایسته سالاری جوانان

رهبر معظم انقلاب فرمودند: «مسیر توسعه در گرو چارچوب اصول و مبانی اصلی مکتب امامیه است» یعنی الگوی توسعه متعارف، توسعه آرمانی جمهوری اسلامی ایران نیست. اما چگونه می توان بین دو مقوله توسعه و نیروی محرکه آن ارتباط برقرار کرد. فرض بر این است که «الگوی امام» الگویی است که از نظر امام، بومی و درون زا است. این بدان معناست که یکی از نشانه های الگوی امام «ایجاد انگیزه، حرکت و امید در ملت ایران» بود و بارها سعی می کرد توجه را به این نکته جلب کند که «ملت ایران دارای بنیان قابل توجهی است». استعاره استقلال که در منظومه فکری امام از جایگاه رفیعی برخوردار است، به دلیل اهمیت این «مقام مهم» آرمان تفکر ایشان است که برای ملت ایران متصور است..

مردم جمهوری اسلامی ایران از دولت انتظار دارند افراد متخصص و متخصص را در رأس امور قرار دهد. از روسای جمهور گرفته تا رؤسای مجلس و دیگر مسئولان، از جمله ده ها حرف، همه مدام می گویند که افراد متخصص، صادق و با استعداد در راس کارها قرار دارند، بنابراین مرکز آموزشی برای مدیران راهبردی و جهادی آینده شده است. شانه هایش را بالا گرفت و تلاش می کند این نخبگان کشور را تربیت کند! اگرچه در جامعه امروزی وجود ندارد که در طول عمر خود چندین بار با ارگان ها و سازمان ها ارتباط برقرار نکند، اما کار سازمان ها و ارگان ها در گرو مدیریت صحیح آنهاست. حال سوال مهم این است که فرد مناسب برای تصدی این پست ها چه کسی است؟ افرادی از جهاد دانشگاهی یا هیئت تشخیص؟! کجا بوده گذشته اش چیست؟ ویژگی هایی مانند: دانش، تخصص، تجربه و تعهد اخلاقی از جمله ویژگی هایی است که یک فرد خوب را تعریف می کند. اما شایستگی یک کلمه کلی است که ممکن است در سازمان یا جامعه ما متفاوت باشد. چه بسا آدم با استعدادی در نظام کشور غربی مثل آمریکا فردی باشد که کاملاً بر کار خود مسلط باشد و توانایی های لازم را داشته باشد و اساساً مقوله اخلاق و تعهد اسلامی و دینی مهم نباشد. در امر شایستگی، جوانان بزرگوار کشورمان و تحصیلات آنان نقش بسزایی دارد.

بخش مهمی از مشکلات و مسائل کشور ناشی از چرخه معیوب انتقال نخبگان و انتقال ناقص تجربیات بین نسلی در سطوح مختلف مدیریتی است. به نظر شما مدیران فعلی حاضر به استعفا هستند؟ استعدادیابی، جانشین پروری، تنظیم و تربیت نیروهای مستعد، بصیر، سیاست گذار و انگیزه برای مدیریت آینده کشور امری حیاتی و ضرورتی انکارناپذیر است. طرفداران شایسته سالاری می گویند که این نظام نسبت به سایر نظام ها منصفانه تر و پربارتر است و فرصت پایان دادن به تفاوت های جنسیتی و نژادی را فراهم می کند و هر فردی طبق توانایی های طبیعی و اکتسابی خود مراحل رشد را طی می کند. سوال اینجاست که چرا نظام شایسته سالاری جای خود را به فضایی داده است که برای برخی از جوانان مجال تنفس وجود ندارد؟!

سوال اصلی این است که چرا دولت می خواهد با سربلندی جوانان از جوانان در عرصه اداری استفاده کند؟

مدیران نظام سیاسی بدانند که ما باید جوانانی را برای امروز و آینده جامعه تربیت کنیم که در عرصه اجتماع و سیاست به عنوان محرک و متفکر عمل کنند نه مانند بزرگوارانی که از دنیا رفته اند. از نسلی به نسل دیگر و برای نظام جمهوری اسلامی جز شرم و ذلت چیزی نیست، ایران هرگز نبوده و نخواهد بود. گفتنی است جوانان تحصیلکرده با توجه به همه ظرایف و اندیشه های فرهنگ جامعه ایرانی اسلامی از یک سو و تغییر نسل ها، جهان بینی، اهداف و آرمان های نظام مردم سالار و باورهای ایرانی را درک می کنند. از سوی دیگر، تهدیدات و تهدیدهای بین المللی، آسیب های داخلی و موقعیت های مشابه در حال توسعه است. در دنیای امروز، بیش از هر زمان دیگری، بقا و پایداری سازمان‌ها و بخش‌ها به نظام شایستگی و مسئولیت‌های شغلی برای همکاران بستگی دارد. استفاده نکردن از افراد مستعد، متخصص و نخبه نوعی از بین بردن فرصت است و استفاده از آقازاده های ناقص کشور را می سوزاند. باید توجه داشت که عدم استفاده از نخبگان منجر به شکست نظام های سیاسی و اداری می شود. از سوی دیگر رشد و تربیت رهبران و مدیران مستعد بر اساس تجربیات کشورهایی مانند سنگاپور، مالزی و فنلاند اهمیت استراتژیک و اثربخشی اصل شایستگی را اثبات می کند. مدیریت مبتنی بر شایستگی رویکردی منسجم و هماهنگ برای مدیریت سرمایه انسانی در بلندمدت است که بر اساس مجموعه ای از شایستگی های مشترک با استراتژی های کلان کشور توسعه یافته است. دقیقا در همین راستا است که استقرار نظام شایستگی به عنوان یکی از سیاست های کلان و راهبردی سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در کشور مورد حمایت قرار گرفته است. در نظام شایسته سالاری انتصابات نباید بر اساس قدرت اقتصادی یا موقعیت اجتماعی (ژن خوب) که در کشور پخش می شود صورت گیرد. در جوامع شایسته، خویشاوندی، قبیله گرایی، حزب و بوروکراسی مردود است. باید توجه داشت که شایسته سالاری یک حکومت نیست، یک ایدئولوژی است.

اما هدف از نظام شایسته سالاری چیست؟ آیا هدفی بهتر از تضمین آینده کشور وجود ندارد؟ بهترین راه برای تضمین آینده کشور استفاده از جوانان مستعد در نقش های مختلف است. در توانمندی بسیاری از مسئولان و انتصابات در دولت شکی نیست. اما حضور این افراد در این رده سنی شاید برای کشور مفید باشد اما در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اما در واقع نقش آنها در تصمیم گیری و اجرای خواسته هایشان کم شنیده شده و یا گوش دادن به مشکلات، مسائل و مطالبات خاص قشر جوانان کافی نیست. به ویژه در زمینه کار، تامین زندگی مناسب و ایده آل، رفاه و تامین اجتماعی، مسکن، مشارکت اجتماعی و… دغدغه جوانان دیده می شود. دغدغه هایی که تنها یک دلیل دارد و آن عدم برنامه ریزی صحیح مسئولان مربوطه در حوزه جوانان در دولت های مختلف است. چرا که در کشوری که از نعمت های الهی و جوانان تحصیلکرده برخوردار است، امروز یکی از بزرگترین دغدغه های کشور بحث بیکاری و مدیران فسیلی در مسناد است..

امروزه به ندرت خانواده ای را می توان یافت که نگران بیکاری فرزندان خود که اکثراً جوانان تحصیلکرده هستند نباشند. این در شرایطی است که هر روز دولت ها از وجود ظرفیت های فراوان برای تامین و ایجاد شغل و رفع موانع بیکاری در کشور در آینده نزدیک صحبت می کنند. درست است که بیکاری در اکثر کشورها مشکل بزرگی است، اما در ایران این مشکل جدی شده است. زیرا یکی از اهداف همه دولت های ایران حل این معضل بزرگ است که در کنار تورم دو عامل اصلی فقر، فساد و بی عدالتی هستند و هم اکنون بر مشکلات جوانان ایرانی و خانواده هایشان افزوده اند. ..

اگر روزی در کشور با کمبود نیروی متخصص مواجه بودیم و دلیل بیکاری جوانان نبود تخصص و مهارت از سوی دولت ها بود، امروز بیکاری جوانان تحصیل کرده را چگونه می توان توجیه کرد؟ آیا اکثر آنها مهارت های لازم را کسب کرده اند؟ آیا با این وضعیت و نبود امنیت شغلی و نبود کار صادقانه و دستمزد مناسب موجب افسردگی و افزایش بیماری های مختلف برای جوانان عزیز این مرز و بوم نخواهد شد؟ اگر دولت های مختلف به جای تمرکز بر واردات کالاهای رنگارنگ از کشورهای مختلف و ایجاد فضایی برای نخبگانی که دستاوردی برای کشور نداشته اند و در نتیجه کاهش تقاضا برای کالاهای داخلی، باید کمی بیشتر به فکر افزایش سرمایه گذاری باشند. جذابیت و اصلاح امنیت اقتصادی و در نتیجه افزایش تولید کالاها اگر ایرانی بودند وضعیت بهتر نبود؟

آقای محسن اسماعیلی در مقاله ای می گوید: «جمله اول خطبه شکاقیه: «اما خداوند فلان و فلان را و فلان و فلان و فلان و فلان را آفرید، زیرا نمی داند رکن آرامش کجاست. «که می‌دانست موضع من در برابر خلافت مانند مقام محور حاکم است.) مربوط به استفاده از آداب مجازات، سوگندهای بزرگ و استفاده از حرف «لام» و کلمه «قد» برای «ستایش». توسط امیرالمومنین علیه السلام هشدار و سوگند امام این است که پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عمداً اصل شایستگی نقض شده و از منظر اسلام، مرجعیت تغییر یافته است. به عنوان یک اعتماد عقب مانده به دیدگاه دنیوی..

شاید بتوان تصور کرد که هدف امام از جمله اول خطبه تأکید بر برتری و درستی و تبیین نگرش منحصر به فرد خود نسبت به حکومت بوده است. اما اینطور نیست; زیرا این موضوع روشن است و هیچکس آن را انکار نکرده است، حتی خلفا و طرفداران آنها. آنها هم پذیرفتند و پذیرفتند که علی (ع) حاکم است، اما اعتراف کردند که مثلاً به خاطر جوانی یا هوش یا نفرت مردم و قبایل از رشادت های امام در جنگ های زمانه. نبی – پیامبر. مانع از موفقیت شد..

گویا تذکر و سوگند امام این بود که بر این نکته اصلی تمرکز کنند که خلافت حاصل شد، در حالی که می دانستند من برای این کار شایستگی بیشتری دارم. این گناه کبیره و جنون و دلیلی است که امیرمومنان برای توضیح و اثبات آن این همه اصرار نیاز داشت.

اما سوال اینجاست که جایگاه تفکر امیرالمومنین در ساختار فکری تصمیم گیرندگان کجاست؟ تا چه اندازه باید نقش جوانان را نادیده گرفت و فقط نام جوانان را ابزاری برای پیشبرد اهداف این مدیران بازنشسته قرار داد؟

خطاب به همه مردمی که انقلاب را دالانی برای به دست آوردن پول خود کردند، می گویم که انقلابی از نظر انفاق انسان است، اما اهل تقوا، اجتهاد، کوشا و وفادار هم هست. جوان انقلابی کسی است که پرچم استقلال و عظمت و افتخار این کشور را بالاتر از آنچه تا امروز بوده است به اهتزاز درآورد..

و چون در راه شرق قرار دارد، آب جاری است.

دکمه بازگشت به بالا