بی‌نفت افغانستان می‌شدیم یا ترکیه؟!

Todayro – 20 مارس 2017 – اگر جمعه نبود ، تعطیل رسمی بود. اما اگر از بسیاری از مردم بپرسیم که چرا 20 مارس تعطیل است ، شاید آنها آن را با نوروز همراه کنند و نمی دانند که این روز ملی صنعت نفت است. چون هیچ مراسمی به این مناسبت برگزار نمی شود و حتی اگر به آن اشاره شود ، تقویمی مانند روزی است که یک سال پیش اتفاق افتاده است و به نظر می رسد که ما در مورد نفت صحبت نمی کنیم.

به گزارش شیمیشی ، مهرداد خدیر در ادامه یادداشت خود در “عصرایران” نوشت: بله ، نفت ؛ طلای سیاه که زندگی ایرانیان را زیر و رو کرد و مانند خون در رگهای اقتصاد ما جاری شد. ما 50 سال است که راه می رویم و 70 سال است که پشت میز روغن نشسته ایم. جدول توسط دکتر منتشر شده توسط محمد مصدق و امروز 20 مارس 2017 ، این پسوند 70 ساله خواهد بود.

مگر اینکه شما بگویید طلای سیاه ، بعضی از مردم می گویند طلا نگویید ، به بلا بگویید چیزی که می کشیم ناشی از این انفجار است و اگر این نبود ، ما می شدیم یک صنعت ، یا یک مرکز گردشگری یا چیزی دیگر مثل آن آیا آنها نمی گویند انفجار ، و اگر نه ، ما چه کاری انجام نمی دهیم؟ خوب ، در این دو سه سالی که ترامپ پای خود را به این چرخه زندگی گذاشت و فروش نفت در برخی از روزها فقط 300000 بشکه در روز بود ، چرا ما این کار را نکردیم؟

گفته می شود که نفت بر اقتصاد ما تأثیر گذاشت. آره! اما با این پول نفت ، زیرساخت های ساخته شده و بدون نفت ، چگونه می توان این تعداد سد ، نیروگاه ، فرودگاه ، آزمایشگاه ، دانشگاه ، زایشگاه ، بزرگراه و آزادراه را افزایش داد؟

ما قبلاً به مصدق نفت می فروختیم ، اما چگونه؟ انگلیسی ها بیشترین سهم را به خود اختصاص دادند و کمترین سهم را به ایرانیان واگذار کردند. مصدق اما از انرژی غیر طبیعی ایران برای مقابله با انگلیس استفاده كرد ، كه بار دیگر حمایت خود را از انقلاب بلشویكی در روسیه نشان داد و بار دیگر ابراز علاقه خود را برای پیروزی آلمان بر ناسیونالیسم نفتی ، كه در واقع امری استثنایی بود ، مانند امپراتوری بانک (بعداً بانک ملی) به جای بانک ایران و انگلیس. اهمیت ملی وی عقب نشینی شرکت های نفتی ایران و انگلیس و حمایت ، تشویق و بسیج ملت و حمایت اولیه نیروهای مذهبی به او کمک کرد و در تاریخ 20 مارس 1980 ، نفت ملی شد.

با این حال ، از آنجا که تاریخ توسط اشغالگران نوشته شده است ، برخی ادعا می کنند که نفت واقعاً تبدیل به یک کشور شد ، نه یک ملت ، یا مصدق نمی توانست واقعیت های بین المللی صنعت نفت را درک کند.

سومین ابهام یا اتهام این است که استخراج نفت باید با مشارکت خارجی بوده باشد و آیا اکنون این مشارکت صورت نمی گیرد؟

نکته چهارم همان ابتدای سخنرانی است. اینکه روغن طلا نیست ، انفجار است.

در پاسخ به حادثه اول ، همانطور که قبلاً نوشتم ، ملی گرایی به معنای “قاچاق” است و در واقع ما باید از کلمه “قاچاق” استفاده کنیم. در این حالت ، دوگانگی دولت-ملت رخ نمی دهد.

اگرچه او ملی نبود و حاکم بود زیرا دولتش ملی بود ، پس او دوباره ملی بود و اتفاقاً اگر دولتهای بعد از کودتا مشروع نبودند ، و این غیرقانونی سرانجام شاه را کار داد و او آن را سرنگون کرد ، و همه چیز در چهره مصدق نبود. و تحسین مصدق مانع او نشد زیرا آنها احساس كردند كه به دولت تعلق دارند و از آنجا كه چنین بود ، آنها مجبور به انتخاب شدند و چون اینگونه نبودند ، می خواستند او را بركنار كنند.

بنابراین ، اول از همه ، ملی گرایی به معنای کسب است. دوم ، دولت مصدق ملی بود و به موازات ملی شدن صنعت نفت ، پروژه انتخاباتی را نیز برای به قدرت رسیدن دولت ملی انجام داد.

سوم ، در نفت در دولت های غیر ملی ، اگرچه نفت سوخت ظلم بود ، اما آیا قبل از کشف نفت در مسجدسلیمان ، استبداد این سرزمین ظلم و استبداد با آب ، زمین و انحصارات دیگر را نمی دید؟ ؟ غیر از این ، تمام پول نفتی که دولت نمی تواند هدر دهد. آیا این کار ساخت و ساز به جز پول نفت همه امکان پذیر است؟

دومین اتهام یا ادعای بیگانه بودن مصدق در مورد حقایق بین المللی نفت توسط برخی از نویسندگان غربی ، به ویژه مری آن هیز ، نویسنده کتاب “انگلیس بزرگ و نفت ایران” مطرح شد ، که وی پاسخ داد ، “آیا انگلیس ذغال سنگ است و صنعت نفت؟ “برق در همان سال ها؟” آنها گفتند ملت به غرامت احتیاج دارد و مصدق گفت: “ما این كار را خواهیم كرد و وقتی آنها می گویند پول چقدر است” ، وی پاسخ داد: “ما 25 درصد نفت را پرداخت خواهیم كرد درآمد برای جبران خسارت. شما را جدا کنید. ” آنها گفتند ما اجازه نمی دهیم آن را به شخص دیگری بفروشید. گفت بله ، ما شما را می فروشیم ، اما می فروشیم. آنها گفتند شما تخصصی ندارید. وی گفت ما از تخصص شما استفاده خواهیم کرد. آنها گفتند که متخصصان ما آماده کار در زیر آن نیستند. وی گفت: “ما به شما پست های درجه یک خواهیم داد ، اما روغن خود را می فروشیم.”

سوشی سرو شد اما اینطور نبود. توافق قبلی ادامه داشت و مصدق توانست از نظر قانونی ثابت کند که پرونده ایران علیه یک شرکت بوده و ارتباطی با دولت ندارد و حکم دادگاه رد شد.

سوم ، آیا هنوز با مشارکت خارجی ها نیست؟ آره. اما افراد خارجی انتخاب می شوند که فقط یکی را برای همیشه دوام نمی آورند و کنترل و مدیریت را در دست دارند.

از این گذشته ، طبیعت روغن ما نبود. اما این یکی از آن مشاغل است و ما طی سه سال گذشته شاهد بوده ایم که پول نفت کاهش یافته و می بینیم که چه بر سر اقتصاد ما آمده است. چرا مرغ گرانتر است؟ زیرا هیچ پولی از دولت برای ورود پول به بازار و پایین آمدن دلار وجود ندارد تا هزینه اوراق قرضه پایین بیاید یا به اندازه کافی وارد کند. چرا او هیچ پولی ندارد؟ چون ما نفت نمی فروشیم. ما آقای قالیباف نمی گوییم که دولت جهادی جایگزین پولی می شود که اگر وجود داشت با ده ها میلیارد سابقه به شهرداری تهران بدهکار نبود.

اگر پول نفت نبود ، ایرانی ها در دهه 1950 کجا می توانستند به اروپا بروند؟ دولت و دولت و ملتی که 10 سال پیش همان دولت و ملت و دولت بود.

می توان تصور کرد که اگر نفت نداشتیم ، صنعتی می شدیم. اما صنعت ما فقط منسوجات بود و برای روغن کارخانه های صنعتی امکان پذیر نبود.

نفتی نبود ، مطمئناً ما نمی میریم. ما قبلاً زندگی می کردیم اما احتمال اینکه ما به افغانستان برویم و در افغانستان بمانیم بیشتر از ترکیه است.

امروز هم اگر مجبور شویم به برجام برگردیم و روزانه دو و نیم میلیون بشکه نفت دیگر بفروشیم ، رشد اقتصادی ما مثبت خواهد بود. چرا؟ زیرا روغن در اقتصاد ما مانند خون است. به گفته مرحوم کیارستمی ، البته اگر همه چیز بیش از حد شود ، مانند عشق که همان فراوانی دوستی است ، خراب می شود. اگر روغن بیش از حد مصرف شود ، او مست می شود و نمی کند؟

این بدان معنی نیست که ما باید از سایر جنبه های اقتصاد غافل شویم و بیش از آنچه که هستیم به نفت وابسته باشیم. این جشن و جشن 70 سالگی نقاشی است که البته برای بعضی ها پای مرغ دارد و برای خیلی ها حتی پای مرغ. نه به خاطر پای مرغ که به هر معنی میز است و سه نسل سفر کرده است و اگر توزیع خوبی نداشته باشد ، گناه نیست که سفره را روی ما پهن کنید.

مصدق با نفت سیاست را به زندگی بشر ترجمه کرد. او به استقلال اعتراض کرد و الگوی سیاسی به سبک ایرانی را به ایرانیان ارائه داد.

حسن کامشاد در خاطرات خود می نویسد: “در هند ، من به دیدار جواهر لعل نهرو شتافتم و گفتم ای کاش شما یک رهبر ، گاندی داشتید ، و او بلافاصله گفت: شما این کار را کردید ، اما قدر او را ندانید.”

این ایده که اگر نفت نداشتیم ، اینگونه خواهیم بود و خاطره سی سال و یک دوره دانشگاه به من یادآوری می کند که وقتی چند قرن پیش یک استاد تحقیق از دانشجویی خواسته بود همین کار را در جهان امروز انجام دهد و گذشته ، آنها مشغول اختراع و تسلط بودند. گاویل گفت: شما این كار را نمی كنید. از این پس تا پایان ترم ، این فرصت را دارید که اختراعات و ابتکارات خود را ثبت و ارائه دهید. چه اتلاف وقت گرانبهای شما برای صرف این چیزها!

البته هیچ اختراعی وجود نداشت. اکنون نیز برخی می گویند اگر ما نفت نداشتیم ، اگر نفت مانع توسعه ما شود ، چگونه خواهد بود؟

یازده سال پیش ، پاسخ این س theال را یافتم که ما قرار است چه بشویم و واقعاً در سفر خود به افغانستان بدون نفت چه خواهیم بود.

اینکه آیا پول نفت را برای کارهای ساختمانی خرج کنید یا هزینه فعلی سوال دیگری است ، البته. مانند کودکی که مقدار زیادی ارث می برد و به جای سرمایه گذاری ، ثروت خود را از هر لحاظ هزینه می کند.

تقصیر میز پخش کننده نیست که خواننده مورد سرقت یا سو mis استفاده قرار گرفته است.

مصدق نفت را ملی کرده است و اگر با وجود تورم و گرانی هنوز خدمات زیادی وجود دارد ، این به لطف نفت است.

همانطور که مصدق گزارش داد ، ما 70 ساله هستیم و پشت میز نشسته ایم. سهم او از پول چقدر بود؟ سه سال زندان و 10 سال زندان همان زندان برای خودش روماتیسمی بود و از آن زمان معدن برداشته شده است.

اکنون ، برخی از افرادی که با پول نفت آموزش دیده اند ، می نویسند که این یک دولت شده است ، نه یک ملت ، و ملی گرایی به معنای ریختن هر ماه در جیب مردم است ، و جاده ها ، بیمارستان ها ، مدارس و فرودگاه ها ساخته شده و با نفت پرداخت می شود پول. حقوق بسیاری از کارمندان شاغل و بازنشسته. محل پول نفت ملی نیست و به نظر می رسد همه مشکلات ما به دلیل نفت است و ما قبل از نفت ظلم نکرده ایم.

به جای این همه مزخرفات ، بیایید 29 اسفند ، روز ملی صنعت نفت به رهبری دکتر را جشن بگیریم. تبریک به محمد مصدق.

آیا تا به حال فکر کرده اید که آیا آنها می خواهند در شورای اورورا مانند امروز درباره ملی شدن صنعت نفت بحث کنند ، آیا باید این کار را برای سال آینده به تعویق می انداختند و در روز بعد سال آن را رد می کردند؟

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا