ادله شرعی یعنی چه
ادله شرعی یعنی چه؟
ادله شرعی به مجموعه دلایل و مستنداتی اطلاق می شود که فقیهان برای استنباط و کشف احکام الهی از آن ها بهره می برند و مبنای فقه اسلامی را تشکیل می دهند. این ادله، در واقع، راهنمای فقها برای درک اراده شارع مقدس و تبیین تکلیف مکلفان در قبال دستورات الهی هستند. شناخت ادله شرعی برای درک عمیق تر چگونگی شکل گیری فقه و پاسخگویی به پرسش های شرعی در هر زمان و مکانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
فهم مبانی استنباط احکام شرعی، نه تنها برای دانشجویان علوم دینی، بلکه برای هر مسلمان کنجکاوی که می خواهد بداند احکام دین چگونه به دست ما می رسند و فقیهان چگونه حکم خدا را کشف می کنند، ضروری است. این دانش، اطمینان و یقین به احکام الهی را افزایش می دهد و نقش محوری در تبیین مشروعیت و اعتبار فقه اسلامی ایفا می کند. ادله شرعی، ستون های اصلی بنای مستحکم فقه را تشکیل می دهند و بدون درک صحیح آن ها، فهم پویایی و غنای این علم ممکن نخواهد بود.
۱. ادله شرعی چیست؟ تعریف جامع و دقیق
برای درک دقیق مفهوم «ادله شرعی»، ابتدا باید به تحلیل لغوی و سپس اصطلاحی آن پرداخت. واژه «ادله» جمع «دلیل» است که در لغت به معنای راهنما، نشان دهنده یا هدایت کننده به چیزی است. «شرعی» نیز منسوب به «شرع» است که به معنای قانون الهی و مجموعه ای از احکام و تعالیم دینی است که از سوی خداوند متعال برای هدایت بشر نازل شده است.
در اصطلاح علم اصول فقه، ادله شرعی به آن دسته از دلایل و مستنداتی گفته می شود که برای اثبات و کشف حکم شرعی صادر شده از سوی شارع مقدس (خداوند متعال و پیامبران و ائمه اطهار به واسطه ایشان) به کار می روند. این دلایل، در واقع، ابزارها و منابعی هستند که مجتهد با کاوش و بررسی آن ها، به تکلیف الهی در مسائل مختلف دست می یابد. تفاوت اصلی دلیل شرعی با برخی دلایل عقلی در این است که دلیل شرعی منسوب به شارع است و حجیت و اعتبار خود را از خود شارع می گیرد، در حالی که حکم عقل به طور مستقل از درک و استدلال خرد انسانی نشأت می گیرد، هرچند که در نهایت می تواند کاشف از حکم شرعی نیز باشد.
نقش محوری ادله شرعی در فرآیند اجتهاد و فقاهت غیرقابل انکار است. اجتهاد به معنای کوشش و به کارگیری توان علمی برای استخراج احکام شرعی از منابع معتبر است و این منابع چیزی جز ادله شرعی نیستند. فقیه با تکیه بر این ادله، به تشخیص مراد شارع می پردازد و احکام دین را برای مقلدین خود تبیین می کند. این فرآیند، نه تنها به کشف حکم شرعی منجر می شود، بلکه به ایجاد اطمینان و ثبات در نظام حقوقی و اخلاقی جامعه اسلامی کمک شایانی می کند. تمامی احکام و فتاوای فقهی، ریشه در این ادله دارند و اعتبار خود را از آن ها کسب می کنند.
۲. مهمترین ادله شرعی: ادله اربعه
در فقه امامیه و اصول فقه شیعه، چهار منبع اصلی و بنیادین برای استنباط احکام شرعی وجود دارد که به ادله اربعه شهرت دارند. این چهار دلیل، مورد توافق بیشتر فقهای امامیه هستند و ستون های اصلی فرآیند اجتهاد محسوب می شوند. ادله اربعه عبارتند از: کتاب (قرآن کریم)، سنت، اجماع و عقل. این دلایل، حجیت و اعتبار خود را از شارع مقدس می گیرند و فقیه با بررسی و تطبیق آن ها، به حکم شرعی واقعی یا ظاهری دست می یابد.
اهمیت حجیت و اعتبار این دلایل در مبحث حجج علم اصول فقه به تفصیل مورد بحث قرار می گیرد. هر یک از این دلایل، به تنهایی یا در کنار یکدیگر، قابلیت کشف و اثبات حکم شرعی را دارند. البته، میزان حجیت و چگونگی استناد به هر یک از این ادله، به ویژه در مورد اجماع و عقل، محل بحث و اختلاف نظرهایی بین مکاتب فقهی و اصولی، به خصوص میان اصولیون و اخباریون، بوده است. با این حال، چهارگانه بودن این ادله به عنوان منابع اصلی، مبنای مشترک اکثر فقها و مجتهدین است و تمامی احکام فقهی نهایتاً به یکی از این چهار منبع باز می گردند.
۳. تفصیل ادله اربعه
۳.۱. کتاب: قرآن کریم، کلام وحی
قرآن کریم به عنوان اولین و بنیادین ترین منبع تشریع و مهم ترین ادله شرعی شناخته می شود. این کتاب آسمانی، کلام مستقیم خداوند متعال است که بر قلب پیامبر اکرم (ص) نازل شده و حاوی هدایت های جامع برای سعادت دنیوی و اخروی بشر است. تمامی مسلمانان، قرآن را منبع اصلی قوانین و احکام می دانند.
آیات الاحکام: بخش قابل توجهی از قرآن کریم به بیان احکام عملی و تشریعی اختصاص دارد. این آیات، که به «آیات الاحکام» معروفند، مستقیماً به مسائل فقهی از قبیل عبادات، معاملات، خانواده، مجازات و… می پردازند. تعداد تقریبی این آیات حدود ۵۰۰ آیه برآورد شده است، هرچند برخی با توسعه مفهوم، این تعداد را بیشتر نیز دانسته اند. فقها با تدبر در این آیات، احکام شرعی را استنباط می کنند.
حجیت ظواهر قرآن: یکی از مهم ترین مباحث در مورد قرآن به عنوان دلیل شرعی، موضوع حجیت ظواهر آن است. منظور از «ظاهر» قرآن، معنای روشن و عرفی است که از یک آیه، بدون نیاز به تأویل یا تفسیر خاص، فهمیده می شود. اصولیون بر این باورند که ظواهر قرآن برای استنباط احکام شرعی حجت و معتبر است و مکلف می تواند بر اساس آن عمل کند. دلیل اصلی این دیدگاه، «شیوه محاوره عقلا» است؛ یعنی عقلا در گفتگوی روزمره خود به ظواهر کلام یکدیگر اعتماد می کنند و شارع نیز از همین روش برای رساندن احکام خود به مردم استفاده کرده است.
در مقابل، اخباریون، به ویژه محدث استرابادی در قرن یازدهم هجری، حجیت ظواهر قرآن را نفی کرده اند. آن ها معتقد بودند که جز معصومین (ع) کسی نمی تواند قرآن را به درستی فهمیده و از آن استنباط کند و برای فهم آن باید به روایات معصومین مراجعه کرد. این دیدگاه، با این استدلال که ظواهر قرآن ظنی و غیرقطعی است و استنباط باید مبتنی بر علم باشد، موجب ایجاد یکی از بزرگترین چالش ها و بحث های جدی در تاریخ اصول فقه شیعه شد. با این حال، دیدگاه غالب در فقه شیعه، حجیت ظواهر قرآن با رعایت شرایط و ضوابط خاصی است.
مثال هایی از احکام مستنبط از قرآن: وجوب نماز (اقیموا الصلاة)، حرمت ربا (احل الله البیع و حرم الربا)، وجوب روزه (کتب علیکم الصیام)، احکام ارث و ازدواج و غیره. قرآن کریم، چراغ راه فقها برای کشف و تبیین احکام الهی است.
۳.۲. سنت: گنجینه گفتار و رفتار معصومین(ع)
دومین دلیل از ادله اربعه، سنت است که به معنای گفتار، رفتار و تایید (تقریر) معصوم است. سنت، مفسر و شارح قرآن بوده و بسیاری از کلیات قرآنی را تفصیل و تبیین می کند. بدون سنت، بسیاری از احکام قرآنی قابل اجرا نخواهند بود.
تعریف جامع سنت: در علم اصول فقه، سنت به سه بخش تقسیم می شود:
- قول معصوم: سخنان، احادیث و روایاتی که از معصوم (ع) در بیان حکم شرعی یا توضیح مسائل دینی نقل شده است.
- فعل معصوم: اعمال و رفتارهایی که معصوم (ع) انجام داده و نشان دهنده حکم شرعی یا نحوه اجرای آن است (مانند چگونگی ادای نماز).
- تقریر معصوم: سکوت یا تایید معصوم (ع) در برابر گفتار یا رفتار فردی در حضور ایشان، که نشان دهنده رضایت و عدم مخالفت معصوم با آن عمل یا گفتار است.
دامنه معصومین در فقه شیعه: برخلاف اهل سنت که سنت را صرفاً به قول، فعل و تقریر پیامبر اکرم (ص) محدود می کنند، فقه شیعه دامنه معصومین را گسترده تر می داند. در فقه امامیه، علاوه بر پیامبر اکرم (ص)، قول، فعل و تقریر دوازده امام معصوم (ع) و همچنین حضرت فاطمه زهرا (س) نیز حجت و معتبر شمرده می شود. این توسعه دامنه، به دلیل اعتقاد شیعه به عصمت و علم الهی ائمه (ع) است که ایشان را حافظان و تبیین کنندگان حقیقی دین پس از پیامبر می داند.
انواع سنت از حیث طریق دستیابی: سنت از جهت نحوه دستیابی به آن به دو نوع کلی تقسیم می شود:
- سنت قطعی: آن دسته از سنن که به تواتر (یعنی نقل توسط تعداد کثیری از راویان که امکان تبانی آن ها بر کذب محال است) یا قرائن قطعی دیگر به ما رسیده و هیچ شک و شبهه ای در صدور آن از معصوم (ع) وجود ندارد.
- سنت غیرقطعی یا ظنی: این نوع سنت شامل «خبر واحد» است؛ یعنی روایتی که توسط یک یا چند راوی نقل شده و به حد تواتر نرسیده است. بحث حجیت خبر واحد یکی از مهم ترین و پیچیده ترین مباحث علم اصول فقه است. اصولیون با ارائه دلایلی مانند «آیه نبأ» و «سیره عقلا»، حجیت خبر واحد صحیح و موثق را می پذیرند، در حالی که اخباریون آن را حجت نمی دانند، مگر اینکه به علم و قطع منجر شود.
نقش سنت در توضیح، تفسیر و تفصیل احکام کلی قرآن: قرآن کریم بسیاری از احکام را به صورت کلی بیان کرده است (مثلاً وجوب نماز یا زکات). این سنت است که جزئیات و شرایط این احکام را توضیح می دهد. برای مثال، نحوه صحیح ادای نماز یا مقدار نصاب زکات، در سنت به تفصیل بیان شده است. بدون سنت، بسیاری از اوامر و نواهی قرآنی قابلیت اجرایی و فهم دقیق خود را از دست می دهند.
سنت، گنجینه ای ارزشمند از گفتار و رفتار معصومین (ع) است که راهنمای فقها برای فهم دقیق تر و اجرایی کردن شریعت الهی محسوب می شود و بدون آن، قرآن کریم بسیاری از تفصیلات و تبیینات مورد نیاز برای زندگی عملی را نخواهد داشت.
۳.۳. اجماع: هم رایی فقها و کاشف از قول معصوم
اجماع، سومین دلیل از ادله اربعه، به معنای اتفاق نظر و هم رایی فقها و مجتهدین بر یک حکم شرعی است. اما مفهوم و جایگاه آن در فقه شیعه با فقه اهل سنت تفاوت بنیادین دارد و همین تفاوت، یکی از نقاط تمایز مهم میان این دو مکتب است.
تفاوت اجماع در فقه شیعه و اهل سنت:
- در فقه اهل سنت: اجماع را دلیل مستقلی در عرض کتاب و سنت می دانند. یعنی اگر صحابه یا فقهای یک دوره بر حکمی اجماع کنند، آن حکم برای نسل های بعدی حجت و لازم الاجرا است، حتی اگر نص صریحی از قرآن یا سنت برای آن وجود نداشته باشد. آن ها اجماع امت را به خودی خود حجت می دانند.
- در فقه شیعه: اجماع به خودی خود دلیل مستقلی محسوب نمی شود. بلکه حجیت اجماع در فقه شیعه، به دلیل آن است که کاشف از قول و رضایت معصوم (ع) باشد. به عبارت دیگر، اتفاق نظر فقها تنها زمانی معتبر است که بتوان از آن، وجود نظر و تأیید معصوم (ع) را استنباط کرد. لذا، اجماع در فقه شیعه، در نهایت بازگشت به سنت (قول یا تقریر معصوم) دارد و دلیل مستقلی در عرض کتاب و سنت نیست. اخباریون، اجماع را حجت نمی دانند، چرا که آن را راهی ظنی برای کشف قول معصوم می دانند.
انواع اجماع (مختصر): در علم اصول فقه، اجماع را به انواع مختلفی تقسیم کرده اند که مهم ترین آن ها عبارتند از:
- اجماع محصّل: اجماعی که خود فقیه با بررسی و مراجعه مستقیم به آرای فقهای پیشین، به آن دست می یابد.
- اجماع منقول: اجماعی که توسط یک یا چند نفر از فقها به صورت خبر واحد نقل شده باشد.
چگونگی کشف قول معصوم از اجماع: روش های مختلفی برای کشف قول معصوم از اجماع مطرح شده است. یکی از مهم ترین و مشهورترین آن ها، اجماع لطفی است. بر اساس این نظریه، لطف خداوند ایجاب می کند که اگر فقها در مسئله ای به اشتباه اجماع کنند، امام معصوم (ع) که همواره در بین مردم حضور دارد، با دخالت یا راهنمایی غیرمستقیم خود، مانع از این اجماع بر خطا شود. بنابراین، اگر چنین اجماعی صورت گرفت و امام دخالت نکرد، نشانه آن است که اجماع صحیح و مطابق با نظر ایشان بوده است. همچنین، گاهی اجماع فقها به دلیل وجود یک دلیل قطعی پنهان یا یک شهرت قدمایی که ریشه در زمان حضور معصوم داشته، کاشف از رأی ایشان تلقی می شود.
۳.۴. عقل: برهان و خرد در استنباط
عقل به عنوان چهارمین دلیل از ادله اربعه، جایگاهی ویژه و بعضاً بحث برانگیز در علم اصول فقه شیعه دارد. مشهور اصولیان، عقل را در عرض کتاب و سنت (دلایل نقلی) و اجماع، یکی از منابع استنباط احکام شرعی شمرده اند و بر اعتبار آن تأکید دارند. اما اخباریون، عقل را به عنوان منبعی مستقل و حجت در استنباط احکام شرعی نمی پذیرند و معتقدند عقل تنها در فهم و درک دلایل نقلی می تواند یاری رسان باشد، نه اینکه خود منبعی برای حکم شرعی باشد.
قاعده ملازمه (کلما حکم به العقل حکم به الشرع): این قاعده بنیادین که به معنای «هر آنچه را که عقل حکم کند، شرع نیز به آن حکم می کند» است، توسط اکثر اصولیون شیعه پذیرفته شده است. این قاعده نشان دهنده هماهنگی و عدم تعارض میان احکام عقلی قطعی و احکام شرعی است. در واقع، مراد از «حکم عقل» در اینجا، گزاره های عقلی قطعی و بدیهی است که می توان از آن ها به حکم شرعی رسید. این احکام عقلی، کشفی هستند و وظیفه فقیه است که با تدبر در آن ها، حکم شرعی متناسب را استنباط کند. البته، این ملازمه تنها در احکام عقلی قطعی و مستقل است و شامل ظنون و تخمین های عقلی نمی شود.
اقسام حکم عقلی: احکام عقلی که در استنباط مورد استفاده قرار می گیرند، به دو قسم اصلی تقسیم می شوند:
- مستقلات عقلیه: احکامی هستند که عقل به صورت مستقل و بدون نیاز به امر یا نهی خاصی از جانب شارع، به حسن و قبح آن ها حکم می کند. مانند حسن عدالت و قبح ظلم، وجوب شکر منعم یا وجوب رد ودیعه (امانت). از این احکام عقلی قطعی، به واسطه قاعده ملازمه، می توان به حکم شرعی رسید؛ یعنی اگر عقل به حسن چیزی حکم کند، شرع نیز به انجام آن امر می کند (وجوب یا استحباب) و اگر عقل به قبح چیزی حکم کند، شرع نیز از آن نهی می کند (حرمت یا کراهت).
- غیرمستقلات عقلیه: احکامی هستند که عقل در مورد اموری که شرع به آن ها امر یا نهی کرده است، حکم می کند. عقل در این موارد به تنهایی حکم شرعی را ایجاد نمی کند، بلکه تنها حکم شرعی را توسعه داده یا استنتاج می کند. مهمترین نمونه آن «مقدمه واجب» است. وقتی شرع به عملی (مثلاً نماز) امر می کند (واجب می کند)، عقل نیز حکم می کند که انجام مقدمات آن عمل (مثلاً وضو گرفتن) نیز واجب است، زیرا بدون انجام مقدمه، واجب قابل انجام نیست. در اینجا عقل مستقل از شرع حکم به وجوب مقدمه نمی کند، بلکه به تبعیت از حکم شرعیِ اصلی، حکم به وجوب مقدمه می کند.
اهمیت عقل فراتر از صرف استنباط احکام است. عقل نقش حیاتی در فهم فلسفه احکام، تبیین مبانی دین، اثبات وجود خدا و نبوت، و همچنین در درک تطابق شریعت با مقتضیات فطری و عقلی انسان ایفا می کند. بنابراین، عقل نه تنها یکی از ادله فقهی است، بلکه ابزاری قدرتمند برای درک جامعیت و منطقی بودن دین اسلام است.
۴. سایر تقسیم بندی ها و نکات تکمیلی ادله شرعی
برای درک کامل تر ادله شرعی، توجه به تقسیم بندی های دیگر و همچنین شناخت دلایل غیرمعتبر نیز ضروری است. این بخش به شفاف سازی ابعاد تکمیلی این موضوع می پردازد.
ادله اجتهادی در مقابل اصول عملیه (ادله فقاهتی)
در علم اصول فقه، دلایل استنباطی به دو دسته کلی تقسیم می شوند که تمایز آن ها در مواجهه با شک و یقین به حکم شرعی است:
- ادله اجتهادی: این دسته از ادله، شامل همان ادله اربعه (کتاب، سنت، اجماع و عقل) است که وظیفه اصلی آن ها کشف حکم واقعی شرعی است. یعنی فقیه با استناد به این ادله، تلاش می کند تا به حکم واقعی خداوند متعال در یک مسئله دست یابد و آن را برای مکلفین تبیین کند. هدف این ادله، رسیدن به یقین یا حداقل ظن معتبر به حکم واقعی است.
- اصول عملیه (ادله فقاهتی): هنگامی که فقیه پس از بررسی کامل ادله اجتهادی، نتواند به حکم واقعی شرعی دسترسی پیدا کند یا در مورد آن شک و تردید وجود داشته باشد، به اصول عملیه متوسل می شود. اصول عملیه قواعدی هستند که وظیفه عملی مکلف را در شرایط شک تعیین می کنند. این اصول، حکم واقعی را کشف نمی کنند، بلکه وظیفه عملی فعلی را در مواجهه با جهل یا شک مشخص می کنند. مهمترین اصول عملیه عبارتند از:
- اصل برائت: در صورت شک در تکلیف، حکم به عدم تکلیف می شود (مثلاً شک در وجوب عملی، حکم به عدم وجوب می شود).
- اصل استصحاب: اگر وضعیت سابق چیزی معلوم باشد و در بقای آن شک شود، بنا را بر بقای وضعیت سابق می گذاریم (مثلاً اگر یقین داشتیم مایعی پاک است و در حال حاضر در نجاست آن شک داریم، حکم به پاکی می کنیم).
- اصل احتیاط: در صورت شک در تکلیف و احتمال وجود ضرر، احتیاط واجب است (مثلاً در شک بین کمتر و بیشتر بودن یک واجب، حکم به انجام بیشتر می شود).
- اصل تخییر: در صورت شک در وجوب یکی از دو تکلیف و عدم امکان جمع بین آن ها، مکلف بین آن ها مخیر است.
اصول عملیه، مکمل ادله اجتهادی هستند و اطمینان خاطر را در مواقعی که دسترسی به حکم واقعی ممکن نیست، برای مکلف فراهم می آورند.
این تمایز نشان می دهد که فقه اسلامی چگونه برای تمام حالات مکلف، چه در مواجهه با یقین به حکم واقعی و چه در مواجهه با شک و جهل، راه حل های مشخصی ارائه کرده است.
دلایل غیرمعتبر در استنباط
در کنار ادله معتبر، برخی دلایل نیز وجود دارند که در فقه شیعه به عنوان منابع معتبر برای استنباط احکام شرعی پذیرفته نیستند. این دلایل عمدتاً در فقه اهل سنت مورد استفاده قرار می گیرند و شیعیان به دلایل اصولی و روایی، حجیت آن ها را رد می کنند:
- قیاس: به معنای تعمیم دادن حکم یک موضوع به موضوع دیگر بر اساس تشابه در علت (هرچند این علت قطعی و منصوص نباشد) است. فقه شیعه به شدت با قیاس مخالف است، زیرا آن را نوعی گمان و ظن می داند که به قطعیت شرعی نمی رسد و می تواند منجر به احکام اشتباه شود. ائمه اطهار (ع) به کرات از قیاس نهی کرده اند.
- استحسان: به معنای ترجیح دادن حکمی بر حکمی دیگر بر اساس «استحسان» یا «خوشایند دانستن» عقلی بدون دلیل شرعی معتبر است. فقه شیعه این روش را نیز به دلیل ذهنی بودن و عدم قطعیت، رد می کند.
- سد ذرایع و فتح ذرایع: سد ذرایع به معنای ممنوع کردن کارهایی است که هرچند خودشان حرام نیستند، اما ممکن است مقدمه یا وسیله ای برای ارتکاب حرام شوند. فتح ذرایع نیز به معنای مباح کردن کارهایی است که هرچند خودشان واجب نیستند، اما ممکن است مقدمه یا وسیله ای برای انجام واجب شوند. فقه شیعه این مبانی را نیز به صورت مطلق نپذیرفته و تنها در موارد خاصی که دلیل شرعی خاصی وجود دارد، مورد تأیید قرار می دهد.
عدم پذیرش این دلایل در فقه شیعه، نشان دهنده دقت و احتیاط بالای این مکتب در استنباط احکام الهی و تأکید بر قطعیت و وثاقت دلایل است.
۵. اهمیت و کاربرد ادله شرعی در زندگی معاصر
شناخت و درک ادله شرعی، صرفاً یک بحث نظری و آکادمیک برای حوزویان نیست، بلکه کاربردهای عمیق و حیاتی در زندگی معاصر ما دارد. فقه اسلامی با اتکا به همین ادله مستحکم، توانایی پاسخگویی به مسائل نوپدید و چالش های جدید را دارد که هر روز در دنیای پیچیده امروزی بروز می کنند.
دنیای مدرن با سرعت سرسام آوری در حال تغییر است و مسائل جدیدی در حوزه های مختلف مانند فناوری، پزشکی، اقتصاد، حقوق بین الملل و محیط زیست پدید می آیند. فقه اسلامی، به دلیل پویایی خود که ریشه در همین ادله شرعی دارد، قادر است راهکارهای شرعی برای این مسائل ارائه دهد. فقها با به کارگیری اجتهاد پویا و استناد به کتاب، سنت، اجماع و عقل، اصول و قواعد کلی را بر فروع جدید تطبیق داده و احکام متناسب با زمان و مکان را استنباط می کنند. این فرآیند اجتهاد، به فقه امکان می دهد که همواره زنده، کارآمد و پاسخگو به نیازهای بشری باقی بماند و اسلام را به عنوان دین خاتم و جامع، معرفی کند.
نقش اجتهاد و پویایی فقه در تطبیق اصول بر فروع جدید: اهمیت عقل و اجماع (به عنوان کاشف از قول معصوم) در این زمینه بسیار پررنگ است. عقل با درک مصالح و مفاسد واقعی و تطبیق آن ها با موازین شرعی، راه را برای استنباط احکام جدید باز می کند. همچنین، سنت و قرآن نیز سرشار از اصول و قواعد کلی هستند که با اجتهاد صحیح، می توان آن ها را در موارد نوظهور به کار برد.
از سوی دیگر، فهم ادله شرعی، پایه و اساس تقلید صحیح از مجتهد جامع الشرایط است. وقتی یک مسلمان به تقلید از مرجع تقلید خود روی می آورد، در واقع به دلیل حجیت علمی و روش شناسی معتبر فقیه در استنباط از همین ادله شرعی است که به فتوای او اطمینان می کند. درک اینکه فتوای مجتهد بر چه مبانی مستحکمی استوار است، به مقلد نیز اطمینان خاطر بیشتری می دهد و او را در مسیر عمل به احکام الهی راسخ تر می سازد. بنابراین، ادله شرعی نه تنها زیربنای نظری فقه، بلکه راهنمای عملی مسلمانان در زندگی روزمره و مواجهه با مسائل پیچیده عصر حاضر هستند.
ادله شرعی، ضامن پویایی و پاسخگویی فقه اسلامی در مواجهه با تحولات زمان و مکان هستند و اطمینان لازم را برای مکلفین در پیروی از احکام الهی فراهم می آورند.
نتیجه گیری: ادله شرعی، ستون های بنای فقه
در پایان، باید تأکید کرد که ادله شرعی، یعنی کتاب، سنت، اجماع و عقل، نه تنها ستون های اصلی و بنیادین فقه اسلامی هستند، بلکه نقشی حیاتی در پویایی، جامعیت و قابلیت انطباق این علم با تحولات زمان ایفا می کنند. این چهار منبع معتبر، راهنمای فقها برای کشف و تبیین احکام الهی هستند و بدون درک عمیق آن ها، فهم صحیح دین و چگونگی زندگی بر اساس موازین شرعی امکان پذیر نخواهد بود.
شناخت تفاوت های دیدگاه های اصولیون و اخباریون در مواجهه با این ادله، به خصوص در مورد حجیت ظواهر قرآن، اجماع و عقل، نشان دهنده عمق و پیچیدگی مباحث علم اصول فقه و ضرورت تحقیق و تدقیق در این حوزه است. فقه شیعه با تکیه بر این ادله و با روش اجتهاد پویا، همواره توانسته است به نیازهای زمانه پاسخ دهد و راهگشای مسلمانان در مسیر بندگی و سعادت باشد.
در نهایت، تعمق در این مباحث، نه تنها به غنای علمی و فکری ما می افزاید، بلکه به درک عمیق تر از فلسفه احکام و انسجام شریعت الهی کمک شایانی می کند. ادله شرعی، بیش از آنکه مجموعه ای از قواعد خشک و بی روح باشند، نقشه راهی الهی هستند که مسیر هدایت را برای جویندگان حقیقت روشن می سازند و ستون های بنای مستحکم و پویای فقه را تشکیل می دهند.