خلاصه کتاب راهنمای سنجش و ارزشیابی آغازین، ابزارهای کمی و کیفی ( نویسنده محرم آقازاده )

خلاصه کتاب راهنمای سنجش و ارزشیابی آغازین، ابزارهای کمی و کیفی ( نویسنده محرم آقازاده )

کتاب «راهنمای سنجش و ارزشیابی آغازین، ابزارهای کمی و کیفی» اثر محرم آقازاده، یک منبع جامع و کاربردی برای درک پیش زمینه های علمی، مهارتی و نگرشی دانش آموزان پیش از شروع فرآیند آموزش است. این اثر با هدف توانمندسازی معلمان و فعالان حوزه تعلیم و تربیت، به تشریح اهمیت، رویکردها و ابزارهای متنوع (کمی و کیفی) مورد نیاز برای یک سنجش آغازین اثربخش می پردازد.

در نظام های آموزشی نوین، سنجش آغازین به عنوان سنگ بنای برنامه ریزی درسی و تدریس اثربخش شناخته می شود. این نوع سنجش، فراتر از یک آزمون ساده، به مثابه یک ابزار تشخیصی عمل می کند که به معلم امکان می دهد تا با شناخت دقیق از وضعیت موجود دانش آموزان، محتوای آموزشی را متناسب با نیازها و توانایی های آنان تنظیم کند. محرم آقازاده، به عنوان یکی از صاحب نظران برجسته در علوم تربیتی، در این کتاب با رویکردی علمی و در عین حال کاربردی، چارچوب جامعی را برای اجرای موفقیت آمیز سنجش آغازین ارائه می دهد. این خلاصه جامع، با هدف تسهیل دسترسی به مفاهیم کلیدی کتاب برای معلمان، دانشجویان و پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت نگاشته شده است تا بدون نیاز به مطالعه کامل متن، درکی عمیق از محتوای آن حاصل شود و بتوانند این آموزه ها را در محیط های آموزشی خود به کار بندند.

فصل 1: سنجش آغازین برای فهم یادگیرندگان (اساس و مبانی)

سنجش آغازین، اساساً یک فرآیند جمع آوری اطلاعات است که پیش از شروع تدریس رسمی، به منظور شناخت دقیق وضعیت فعلی دانش، مهارت ها و نگرش های دانش آموزان صورت می گیرد. این فصل از کتاب محرم آقازاده، ریشه های نظری و ضرورت عملی این نوع سنجش را تبیین می کند.

چرایی و ضرورت سنجش آغازین

نقطه آغاز هر یادگیری موثر، شناخت وضعیت موجود یادگیرنده است. بدون این شناخت، تدریس به مثابه گامی در تاریکی خواهد بود که احتمال انحراف از مسیر و عدم دستیابی به اهداف آموزشی را افزایش می دهد. سنجش آغازین به معلم کمک می کند تا پاسخ سوالات اساسی مانند دانش آموزان من چه چیزهایی را از قبل می دانند؟، چه مهارت هایی را قبلاً کسب کرده اند؟ و چه تصورات غلط یا پیش داوری هایی دارند؟ را بیابد. این فرآیند نه تنها به شخصی سازی آموزش کمک می کند، بلکه از اتلاف زمان و انرژی معلم و دانش آموز در تدریس مطالب تکراری یا مفاهیم فراتر از توانایی فعلی آن ها جلوگیری می نماید. در واقع، سنجش آغازین پایه ای برای برنامه ریزی سنجش و ارزشیابی اثربخش است و به معلم اجازه می دهد تا نقطه شروع مناسبی برای آموزش تعیین کند.

انتظارات معلم از سنجش آغازین

معلمان از سنجش آغازین انتظارات متعددی دارند که همگی در راستای بهبود فرآیند یاددهی-یادگیری است. اولین و مهم ترین انتظار، دستیابی به یک تصویر کلی و دقیق از پیش آموخته های دانش آموزان است. این اطلاعات شامل درک مفاهیم قبلی، مهارت های لازم برای یادگیری جدید و حتی سبک های یادگیری و انگیزه های آنان می شود. معلم همچنین انتظار دارد تا از طریق این سنجش، نقاط قوت و ضعف هر دانش آموز را شناسایی کرده و موانع احتمالی یادگیری را پیش بینی کند. این داده ها به او کمک می کند تا محتوای درسی را تفکیک (Differentiate) کرده و فعالیت های آموزشی را به گونه ای طراحی کند که هم برای دانش آموزان با دانش قبلی قوی چالش برانگیز باشد و هم برای دانش آموزانی که نیاز به حمایت بیشتری دارند، قابل فهم و دست یافتنی. در نهایت، سنجش آغازین ابزاری برای تنظیم انتظارات معلم و دانش آموزان از یکدیگر و ایجاد یک محیط یادگیری متناسب و کارآمد است.

منابع گردآوری اطلاعات در سنجش آغازین

گردآوری اطلاعات در سنجش آغازین می تواند از طریق منابع و روش های متنوعی صورت گیرد که آقازاده چهار منبع اساسی را معرفی می کند:

  1. مشاهده مستقیم: معلم می تواند با دقت به فعالیت ها و تعاملات دانش آموزان در کلاس، بازی ها و پروژه ها، اطلاعات ارزشمندی در مورد مهارت های اجتماعی، حل مسئله و درک مفاهیم کسب کند. این مشاهده ها باید هدفمند و ساختاریافته باشند.
  2. تحلیل تکالیف و کارهای قبلی دانش آموزان: بررسی پوشه کار (Portfolio)، برگه های امتحانی یا پروژه های انجام شده در دوره های قبلی، تصویری از سطح توانایی ها و پیشرفت های پیشین دانش آموز ارائه می دهد. این رویکرد به ویژه در شناخت الگوهای یادگیری و نقاط نیازمند بهبود مفید است.
  3. مصاحبه و گفت وگو: گفت وگوهای فردی یا گروهی با دانش آموزان (و در صورت لزوم با والدین یا معلمان قبلی) می تواند به کشف باورها، نگرش ها، انتظارات و تجربیات شخصی آن ها کمک کند که در سنجش آغازین از اهمیت بالایی برخوردار است.
  4. آزمون های تشخیصی و پرسشنامه های پیش آزمون: طراحی و اجرای آزمون های کوتاه و هدفمند یا پرسشنامه های استاندارد می تواند به صورت مستقیم سطح دانش و مهارت های خاصی را قبل از شروع آموزش بسنجد و اطلاعات کمی و کیفی را برای برنامه ریزی فراهم آورد. این ابزارها از ابزارهای کمی در سنجش آغازین به شمار می روند.

فصل 2: رویکردهای نوین در سنجش آغازین

در این فصل، آقازاده به معرفی و تحلیل شش رویکرد کلیدی برای انجام سنجش آغازین می پردازد که هر یک از ابعاد مختلفی به این فرآیند نگاه می کنند و می توانند رویکردهای نوین سنجش آغازین را تشکیل دهند.

معرفی 6 رویکرد اصلی

برای دستیابی به درکی جامع از دانش آموزان، نمی توان به یک رویکرد واحد اکتفا کرد. کتاب شش رویکرد اصلی را معرفی می کند که عبارتند از:

  1. رویکرد تشخیصی (Diagnostic Approach): هدف اصلی آن شناسایی نقاط ضعف و قوت دانش آموزان و ریشه یابی مشکلات یادگیری است.
  2. رویکرد جایابی (Placement Approach): به منظور قرار دادن دانش آموزان در سطح مناسبی از آموزش یا گروه های یادگیری همگن استفاده می شود.
  3. رویکرد پیمایشی (Survey Approach): برای جمع آوری اطلاعات کلی در مورد دانش و مهارت های یک گروه بزرگ از دانش آموزان به کار می رود.
  4. رویکرد پیش بینانه (Predictive Approach): با هدف پیش بینی عملکرد آتی دانش آموزان در یک دوره آموزشی خاص طراحی می شود.
  5. رویکرد مشارکتی (Participatory Approach): دانش آموزان را در فرآیند سنجش خود دخیل می کند و بر بازخورد خودارزیابی و همتراز تأکید دارد.
  6. رویکرد بازخوردی (Feedback-Oriented Approach): تمرکز بر ارائه بازخورد سازنده به دانش آموزان برای بهبود یادگیری و خودتنظیمی آنان است.

کاربرد و ویژگی های هر رویکرد

هر یک از این رویکردها دارای ویژگی ها و کاربردهای منحصر به فردی هستند:

  • رویکرد تشخیصی: با ابزارهایی مانند آزمون های تشخیصی عمیق، مصاحبه های بالینی و مشاهده های تفصیلی، به معلمان کمک می کند تا علل ریشه ای مشکلات یادگیری را کشف کنند و برنامه های ترمیمی موثری را طراحی نمایند.
  • رویکرد جایابی: اغلب از طریق آزمون های استاندارد یا سنجش های مهارتی، دانش آموزان را بر اساس سطح آمادگی شان در دوره های آموزشی یا کلاس های مختلف قرار می دهد. این رویکرد به همگام سازی آموزش با توانایی های دانش آموزان کمک می کند.
  • رویکرد پیمایشی: با استفاده از پرسشنامه ها، چک لیست ها و سنجش های سریع، یک دید کلی از سطح دانش یا مهارت های گروهی از دانش آموزان ارائه می دهد و برای شناسایی نیازهای عمومی یک کلاس یا مدرسه مفید است.
  • رویکرد پیش بینانه: معمولاً از آزمون های استعدادسنجی یا پیش آزمون های استاندارد بهره می برد تا احتمال موفقیت دانش آموز در آینده را تخمین بزند. این رویکرد در هدایت تحصیلی و شغلی کاربرد دارد.
  • رویکرد مشارکتی: از ابزارهایی مانند خودارزیابی، ارزیابی همتراز و پوشه کار بهره می برد و بر توانمندسازی دانش آموزان برای ارزیابی و تنظیم یادگیری خودشان تمرکز دارد. این رویکرد به تفکر انتقادی و مسئولیت پذیری کمک می کند.
  • رویکرد بازخوردی: از فیدبک های توصیفی، ملاحظات کلاسی و تکالیف اصلاحی برای هدایت دانش آموزان به سمت یادگیری عمیق تر و رفع اشتباهات استفاده می کند. این رویکرد به رشد مستمر و خودتنظیمی دانش آموزان اهمیت می دهد.

انتخاب رویکرد مناسب

انتخاب رویکرد مناسب در سنجش آغازین بستگی به اهداف آموزشی، ویژگی های دانش آموزان، منابع در دسترس و ماهیت موضوع درسی دارد. برای مثال، اگر هدف شناسایی مشکلات خاص یادگیری در یک دانش آموز باشد، رویکرد تشخیصی اولویت دارد؛ در حالی که برای ارزیابی کلی یک کلاس، رویکرد پیمایشی می تواند مناسب تر باشد. معلمان باید با درک عمیق از هر رویکرد و توانایی های خود، ترکیبی از آن ها را برای رسیدن به جامع ترین و دقیق ترین تصویر از دانش آموزان خود به کار گیرند. این انعطاف پذیری در انتخاب و ترکیب رویکردها، کلید اثربخشی سنجش آغازین است.

فصل 3: پیش آموخته ها و نقش آن ها در یادگیری دانش آموزان

فصل سوم کتاب به یکی از حیاتی ترین عوامل مؤثر بر یادگیری، یعنی پیش آموخته ها می پردازد. این فصل به اهمیت شناسایی پیش آموخته ها و تأثیر آن ها بر فرآیند یادگیری جدید تأکید می کند.

مفهوم پیش آموخته ها

پیش آموخته ها به مجموعه دانش ها، مهارت ها، مفاهیم، باورها، تجربیات و نگرش هایی اطلاق می شود که دانش آموزان پیش از ورود به یک موقعیت یادگیری جدید، از قبل دارا هستند. این پیش زمینه ها می توانند حاصل آموزش های رسمی قبلی، تجربیات روزمره، تعاملات اجتماعی یا حتی برداشت های شهودی باشند. آقازاده تأکید می کند که پیش آموخته ها صرفاً شامل اطلاعات factual نیستند، بلکه شامل چارچوب های مفهومی، روش های حل مسئله و حتی سوءتفاهمات و تصورات غلط نیز می شوند. درک این طیف وسیع از پیش آموخته ها برای هر معلمی که قصد طراحی تدریس اثربخش را دارد، ضروری است.

تاثیر پیش آموخته ها بر یادگیری جدید

نقش پیش آموخته ها بر یادگیری جدید می تواند دوگانه باشد: مثبت یا منفی. در حالت مثبت، پیش آموخته ها به عنوان «داربست» عمل می کنند و یادگیری مفاهیم جدید را تسهیل می بخشند. زمانی که دانش آموزان دارای پیش زمینه های قوی و مرتبط هستند، می توانند اطلاعات جدید را به راحتی به ساختارهای شناختی موجود خود متصل کرده و آن ها را معنا دار کنند. این امر به درک عمیق تر، ماندگاری بیشتر یادگیری و انتقال یادگیری به موقعیت های جدید کمک می کند.

شناسایی و فعال سازی مؤثر پیش آموخته ها نه تنها به معلمان کمک می کند تا مسیر یادگیری دانش آموزان را هموار سازند، بلکه بستر لازم برای درک عمیق تر مفاهیم جدید را فراهم می آورد و از ایجاد سوءتفاهمات رایج جلوگیری می کند.

اما اگر پیش آموخته ها ناقص، نادرست یا با مفاهیم جدید در تضاد باشند، می توانند به مانعی جدی در فرآیند یادگیری تبدیل شوند. این پدیده که به «تداخل منفی» یا «تصورات غلط» معروف است، می تواند باعث شود دانش آموزان با وجود تلاش زیاد، نتوانند مفاهیم جدید را به درستی درک کنند یا به سرعت آن ها را فراموش کنند. در چنین مواردی، صرفاً ارائه اطلاعات جدید کافی نیست و معلم باید ابتدا به چالش کشیدن و بازسازی پیش آموخته های نادرست بپردازد.

راهبردهای شناسایی و فعال سازی پیش آموخته ها

برای معلمان بسیار مهم است که پیش آموخته های دانش آموزان را شناسایی و به شیوه ای موثر فعال کنند. آقازاده راهبردهای متعددی را در این زمینه پیشنهاد می کند:

  • طرح سوالات کاوشگر: شروع کلاس با سوالاتی که دانش آموزان را به فکر کردن درباره موضوع و ارتباط آن با دانسته های قبلی شان وادار می کند (مثلاً استفاده از روش KWL: What I Know, What I Want to know, What I Learned).
  • طوفان فکری (Brainstorming): تشویق دانش آموزان به اشتراک گذاری هر آنچه در مورد یک موضوع می دانند. این کار نه تنها به شناسایی پیش آموخته ها کمک می کند، بلکه به فعال سازی آن ها در ذهن دانش آموزان نیز منجر می شود.
  • نقشه های مفهومی (Concept Maps): از دانش آموزان بخواهید نقشه های مفهومی را در مورد یک موضوع ترسیم کنند تا ارتباطات بین مفاهیم را در ذهن آن ها آشکار شود و هرگونه تصور غلط نیز شناسایی گردد.
  • آزمون های کوتاه تشخیصی: استفاده از آزمون های پیشرفت تحصیلی یا پرسش های چهارگزینه ای سریع برای سنجش دانش قبلی در یک حوزه خاص.
  • بحث و گفت وگو: ایجاد فرصت برای دانش آموزان تا ایده ها و دیدگاه های خود را به اشتراک بگذارند و از طریق تعامل با همسالان، پیش آموخته های خود را فعال کنند.
  • مطالعه موردی و مثال های عینی: ارائه مثال ها و موقعیت های آشنا که به دانش آموزان کمک می کند دانش قبلی خود را به کار گیرند و با موضوع جدید ارتباط برقرار کنند.

فصل 4: انتقال یادگیری (از نظریه تا عمل)

فصل چهارم کتاب محرم آقازاده به بحث مهم انتقال یادگیری می پردازد که یکی از اهداف غایی هر فرآیند آموزشی است. این فصل نظریه های انتقال یادگیری را از دیدگاه های سنتی و معاصر بررسی کرده و راهکارهای عملی برای تسهیل آن ارائه می دهد.

تعریف و اهمیت انتقال یادگیری

انتقال یادگیری به فرآیندی گفته می شود که در آن دانش، مهارت ها یا نگرش های آموخته شده در یک موقعیت خاص، در موقعیت های جدید یا متفاوت به کار گرفته می شوند. این موقعیت های جدید می توانند در همان درس، در دروس دیگر، در زندگی روزمره یا در محیط کار باشند. اهمیت انتقال یادگیری در این است که نشان دهنده عمق و پایداری یادگیری است. اگر دانش آموزی صرفاً اطلاعات را حفظ کند اما نتواند آن ها را در شرایط واقعی به کار ببرد، یادگیری او ناقص و ناکارآمد خواهد بود. هدف نهایی آموزش این است که دانش آموزان بتوانند آموخته های خود را به موقعیت های جدید منتقل کرده و از آن ها برای حل مسائل و تصمیم گیری استفاده کنند.

الگوهای سنتی انتقال یادگیری

آقازاده ابتدا به بررسی نظریه های سنتی انتقال یادگیری می پردازد که عمدتاً بر جنبه های شناختی تمرکز دارند:

  1. نظریه عناصر مشابه ثورندایک: این نظریه بیان می کند که انتقال یادگیری زمانی بیشترین احتمال را دارد که عناصر مشترک و مشابه زیادی بین موقعیت یادگیری اولیه و موقعیت جدید وجود داشته باشد. هرچه شباهت ها بیشتر باشد، انتقال آسان تر و اثربخش تر است.
  2. نظریه ساختار عمیق (Deep Structure Theory): این دیدگاه بر این باور است که یادگیری زمانی انتقال پذیر است که یادگیرنده بتواند ساختارهای بنیادی و اصول زیربنایی مشترک بین دو موقعیت را درک کند، نه فقط ویژگی های سطحی. یعنی توانایی انتزاع و تعمیم اصول.
  3. دیدگاه خبرپردازی (Information Processing View): از این منظر، انتقال یادگیری زمانی عملی می شود که یادگیرنده قادر به بازنمایی ذهنی و نمادین از موقعیت جدید باشد و بتواند اطلاعات جدید را با ساختارهای شناختی موجود خود یکپارچه کند.

الگوهای معاصر انتقال یادگیری

در ادامه، کتاب به الگوهای معاصر انتقال یادگیری می پردازد که فراتر از دیدگاه های صرفاً شناختی رفته و عوامل میانجی دیگری را نیز در نظر می گیرند:

  1. رویکرد اجتماعی-فرهنگی: این دیدگاه تأکید می کند که متغیرهای فرهنگی مانند زبان، ابزارهای فرهنگی (نظیر فناوری)، باورها و ارزش ها می توانند نقش تعیین کننده ای در انتقال یادگیری ایفا کنند. یادگیری در بستر اجتماعی و فرهنگی خاصی رخ می دهد و انتقال آن نیز از این بستر متأثر می شود.
  2. نظریه محدودیت ها و فرصت ها (Constraints and Opportunities Theory): بر اساس این نظریه، هرچه مشارکت یادگیرنده در فعالیت ها بیشتر باشد و او بتواند موانع عمل را کنار بگذارد و از فرصت ها بهره برداری کند، به همان نسبت می تواند به انتقال یادگیری اش کمک کند. این دیدگاه بر عامل تجربه و عمل تأکید دارد.
  3. نظریه آماده شدن برای یادگیری در آینده (Preparing for Future Learning – PFL): این نظریه بر توانایی حل مسئله یادگیرنده در موقعیت های مشابه یادگیری جاری و همچنین آمادگی برای یادگیری مداوم و مواجهه با مسائل جدید تمرکز دارد. هدف، تربیت یادگیرندگان مادام العمر است.

راهکارهای تسهیل انتقال یادگیری

برای تسهیل انتقال یادگیری، معلمان می توانند از راهکارهای عملی زیر بهره ببرند:

  • ایجاد ارتباط بین مفاهیم: کمک به دانش آموزان برای درک ارتباط منطقی بین مطالب جدید و پیش آموخته هایشان.
  • استفاده از مثال های متنوع: ارائه مثال ها و موقعیت های متعدد که نشان دهنده کاربرد یک مفهوم در زمینه های مختلف است.
  • طراحی فعالیت های چالش برانگیز: فعالیت هایی که دانش آموزان را وادار به استفاده از دانش خود در موقعیت های جدید و واقعی می کند (مانند حل مسئله، پروژه های عملی).
  • تشویق به تفکر فراشناختی: آموزش دانش آموزان برای فکر کردن درباره چگونگی یادگیری خود و نحوه کاربرد آموخته هایشان.
  • ارائه بازخورد سازنده: بازخوردهایی که نه تنها به اشتباهات اشاره کند، بلکه راهنمایی برای بهبود انتقال یادگیری ارائه دهد.
  • تعیین اهداف شفاف انتقال: از ابتدا به دانش آموزان بگویید که چرا این مطالب را می آموزند و چگونه می توانند آن ها را در زندگی واقعی به کار ببرند.

فصل 5: الگویی برای سنجش و ارزشیابی آغازین (مدل کرک پاتریک)

فصل پنجم کتاب محرم آقازاده، به معرفی و کاربرد الگوی چهارسطحی کرک پاتریک (Kirkpatrick Model) می پردازد. اگرچه این مدل عمدتاً برای ارزشیابی برنامه های آموزشی طراحی شده، اما آقازاده با رویکردی نوآورانه، چگونگی بهره گیری از آن را در طراحی و اجرای سنجش و ارزشیابی آغازین توضیح می دهد.

معرفی الگوی چهارسطحی کرک پاتریک

الگوی ارزشیابی کرک پاتریک، یک چارچوب استاندارد و جهانی برای سنجش اثربخشی برنامه های آموزشی و مداخله ای است که توسط دونالد کرک پاتریک توسعه یافته است. این الگو شامل چهار سطح متوالی است که هر سطح بر جنبه ای متفاوت از تأثیر برنامه آموزشی تمرکز دارد. آقازاده با ظرافت نشان می دهد که می توان این سطوح را نه تنها برای ارزشیابی نهایی، بلکه برای طراحی یک سنجش آغازین جامع نیز به کار برد.

تشریح سطح 1: واکنش (Reaction)

سطح اول به سنجش واکنش شرکت کنندگان به برنامه آموزشی می پردازد. این سطح شامل ارزیابی میزان رضایت، علاقه، مشارکت و درگیری یادگیرندگان با محتوا و فرآیند آموزش است. در زمینه سنجش آغازین، این سطح می تواند به معنای سنجش نگرش های دانش آموزان نسبت به موضوع درسی، معلم، یا حتی محیط یادگیری باشد. برای مثال، پرسشنامه های کوتاهی که علاقه اولیه دانش آموزان به یک مبحث را می سنجند یا مصاحبه هایی که انتظارات آن ها را از کلاس جویا می شوند، می توانند در این سطح قرار گیرند. شناخت واکنش اولیه دانش آموزان، می تواند به معلم کمک کند تا محیطی جذاب تر و متناسب با نیازهای روانی آنان ایجاد کند.

تشریح سطح 2: یادگیری (Learning)

سطح دوم به سنجش میزان کسب دانش، مهارت ها و تغییر نگرش های مورد انتظار در طول برنامه آموزشی می پردازد. در بستر سنجش آغازین، این سطح به طور مستقیم با شناسایی پیش آموخته ها و مهارت های اولیه مرتبط است. ابزارهای کمی مانند آزمون های پیشرفت تحصیلی، آزمون های تشخیصی و کوییزهای کوتاه برای ارزیابی این سطح کاربرد دارند. هدف این است که مشخص شود دانش آموزان قبل از شروع آموزش رسمی، چه میزان از اطلاعات و مهارت های مورد نیاز را دارا هستند. این اطلاعات پایه و اساس برنامه ریزی تدریس و تعیین اهداف یادگیری هستند.

تشریح سطح 3: رفتار (Behavior)

سطح سوم، میزان تغییر رفتار و کاربرد آموخته ها در عمل را پس از اتمام آموزش می سنجد. در سنجش آغازین، این سطح را می توان به عنوان ارزیابی مهارت های رفتاری و توانایی های کاربردی دانش آموزان پیش از مداخله آموزشی تعبیر کرد. به عنوان مثال، مشاهده مستقیم دانش آموزان در حین انجام فعالیت های گروهی، بازی های نقش آفرینی، یا پروژه های عملی می تواند نشان دهنده مهارت های حل مسئله، کار تیمی یا استفاده از ابزارهای خاص باشد. این سنجش ها اغلب با ابزارهای کیفی-توصیفی مانند چک لیست های مشاهده یا مقیاس های درجه بندی انجام می شوند و به معلم در درک قابلیت های کاربردی دانش آموزان کمک می کند.

تشریح سطح 4: نتایج (Results)

سطح چهارم بر سنجش تأثیر نهایی آموزش بر اهداف کلان و سازمانی تمرکز دارد (مانند افزایش بهره وری، کاهش هزینه ها). در زمینه سنجش آغازین، این سطح را می توان به معنای ارزیابی تأثیر پیش آموخته های دانش آموزان بر بازده های یادگیری بلندمدت یا موفقیت های تحصیلی آینده دانست. اگرچه اندازه گیری مستقیم این سطح در سنجش آغازین دشوار است، اما داده های جمع آوری شده از سطوح پایین تر می توانند به معلم کمک کنند تا پتانسیل دانش آموزان برای دستیابی به نتایج کلان آموزشی را بهتر تخمین بزند و مداخلات لازم را برای به حداکثر رساندن این نتایج برنامه ریزی کند.

کاربرد مدل کرک پاتریک در سنجش آغازین

آقازاده نشان می دهد که مدل کرک پاتریک، با وجود ریشه در ارزشیابی نهایی برنامه ها، می تواند به عنوان یک چارچوب فکری قدرتمند برای طراحی سنجش های آغازین نیز مورد استفاده قرار گیرد. با استفاده از این الگو، معلمان می توانند اطمینان حاصل کنند که سنجش آغازین آن ها نه تنها دانش قبلی را می سنجد، بلکه نگرش ها، مهارت های کاربردی و حتی پتانسیل بلندمدت دانش آموزان را نیز مد نظر قرار می دهد. این رویکرد چندبعدی به سنجش آغازین، به معلمان کمک می کند تا تصویری جامع تر و معتبرتر از یادگیرندگان خود به دست آورند و بر اساس آن، برنامه ریزی درسی و تدریس اثربخش تری داشته باشند. به کارگیری الگوی کرک پاتریک در این بستر، نشان دهنده درکی عمیق از فلسفه سنجش و ارزشیابی در راستای بهبود مستمر است.

فصل 6: برنامه ریزی سنجش و ارزشیابی (مراحل و ملاحظات)

فصل ششم کتاب محرم آقازاده به نقش حیاتی برنامه ریزی در فرآیند سنجش و ارزشیابی می پردازد. این فصل بر این ایده اساسی تأکید دارد که اثربخشی سنجش، بیش از هر چیز به طراحی دقیق و سازمان یافته آن وابسته است.

اهمیت برنامه ریزی

هیچ سنجش و ارزشیابی نمی تواند بدون برنامه ریزی دقیق و هدفمند به نتایج معتبر و قابل اتکا دست یابد. برنامه ریزی در سنجش و ارزشیابی، فرآیندی است که در آن اهداف، روش ها، ابزارها، زمان بندی و معیارهای ارزیابی به صورت شفاف و از پیش تعیین می شوند. این فرآیند تضمین می کند که سنجش، از اعتبار و پایایی کافی برخوردار باشد و اطلاعات جمع آوری شده، واقعاً آن چیزی را بسنجند که قصد سنجش آن را داریم. برنامه ریزی صحیح از ابهام، دوباره کاری و تصمیم گیری های شتاب زده جلوگیری می کند و به معلم کمک می کند تا با اطمینان خاطر بیشتری فرایند سنجش را اجرا نماید. به بیان دیگر، برنامه ریزی ستون فقرات یک سنجش و ارزشیابی اثربخش است.

گام های عملی در برنامه ریزی سنجش

برای تدوین یک برنامه سنجش جامع و هدفمند، آقازاده گام های عملی زیر را پیشنهاد می کند:

  1. تعیین اهداف سنجش: اولین گام، مشخص کردن این است که چرا این سنجش را انجام می دهیم؟ چه اطلاعاتی را می خواهیم به دست آوریم؟ (مثلاً، شناسایی پیش آموخته ها، تشخیص مشکلات یادگیری، جایابی دانش آموزان).
  2. تعریف جامعه هدف: مشخص کردن دقیق گروهی که قرار است مورد سنجش قرار گیرند (مثلاً، دانش آموزان یک کلاس، یک پایه خاص).
  3. انتخاب رویکرد و روش های سنجش: بر اساس اهداف، رویکردهای نوین سنجش آغازین (مانند تشخیصی، جایابی) و روش های متناسب با آن ها (کمی یا کیفی) انتخاب می شوند.
  4. طراحی و ساخت ابزارهای سنجش: توسعه ابزارهایی مانند آزمون ها، پرسشنامه ها، چک لیست های مشاهده یا الگوهای مصاحبه که با اهداف و روش های انتخابی همخوانی داشته باشند.
  5. تدوین برنامه اجرایی: شامل زمان بندی دقیق اجرای سنجش، نحوه جمع آوری داده ها، منابع مورد نیاز و مسئولیت ها.
  6. مشخص کردن روش های تحلیل و تفسیر داده ها: از پیش تعیین کنید که چگونه داده های جمع آوری شده کمی و کیفی را تحلیل خواهید کرد و چگونه نتایج را برای تصمیم گیری های آموزشی تفسیر خواهید نمود.
  7. تعیین نحوه ارائه و گزارش نتایج: مشخص کنید نتایج سنجش به چه کسانی، در چه قالبی و با چه هدفی ارائه خواهد شد (مثلاً، به دانش آموزان، والدین، مدیران).

ملاحظات کلیدی در طراحی آزمون ها و فرآیندهای سنجشی

در طراحی آزمون ها و فرآیندهای سنجشی، رعایت برخی ملاحظات کلیدی برای اطمینان از اعتبار، پایایی و عدالت سنجش ضروری است:

  • اعتبار (Validity): مطمئن شوید که ابزار سنجش واقعاً همان چیزی را می سنجد که برای سنجش آن طراحی شده است. آیا آزمون واقعاً پیش آموخته های مورد نظر را ارزیابی می کند؟
  • پایایی (Reliability): ابزار سنجش باید در شرایط مشابه، نتایج یکسان یا بسیار نزدیکی را به دست آورد. آیا نمرات دانش آموزان در صورت تکرار آزمون پایدار خواهند بود؟
  • عینیت (Objectivity): سنجش باید تا حد امکان از سوگیری ها و قضاوت های شخصی ارزیابی کننده مبرا باشد، به ویژه در نمره گذاری.
  • جامعیت (Comprehensiveness): سنجش باید تمامی ابعاد مهم و مرتبط با هدف آموزشی را پوشش دهد و صرفاً به یک جنبه خاص محدود نشود.
  • عدالت (Fairness): سنجش باید برای همه دانش آموزان، صرف نظر از تفاوت های فردی آن ها (مانند زمینه فرهنگی، جنسیت، توانایی ها)، منصفانه باشد و فرصت های برابری برای نمایش دانش و مهارت ها فراهم کند.
  • عملی بودن (Practicality): سنجش باید از نظر زمان، هزینه و منابع قابل اجرا باشد. ابزارهای سنجشی پیچیده و زمان بر، ممکن است در محیط کلاس درس کارآمد نباشند.
  • بازخورددهی موثر: سنجش باید به دانش آموزان و معلم بازخورد سازنده ای ارائه دهد که به بهبود یادگیری و تدریس کمک کند.

فصل 7: سنجش آغازین: ابزارهای کمی (روش های اندازه گیری)

فصل هفتم کتاب راهنمای سنجش و ارزشیابی آغازین به بررسی دقیق ابزارهای کمی می پردازد که برای جمع آوری داده های عددی و قابل تحلیل آماری در سنجش آغازین به کار می روند. این ابزارها به معلمان امکان می دهند تا با دقت و عینیت بیشتری، پیش آموخته ها و مهارت های اولیه دانش آموزان را اندازه گیری کنند.

معرفی ابزارهای کمی رایج

ابزارهای کمی در سنجش آغازین، به دنبال اندازه گیری جنبه های قابل شمارش یا رتبه بندی از دانش، مهارت و توانایی های دانش آموزان هستند. آقازاده برخی از ابزارهای کمی رایج را به شرح زیر معرفی می کند:

  1. آزمون های پیشرفت تحصیلی (Achievement Tests): این آزمون ها برای سنجش میزان تسلط دانش آموزان بر یک محتوای درسی خاص طراحی می شوند. در سنجش آغازین، از نوع پیش آزمون ها (Pre-tests) استفاده می شود تا دانش قبلی دانش آموزان در مورد یک واحد درسی سنجیده شود.
  2. آزمون های تشخیصی (Diagnostic Tests): هدف این آزمون ها شناسایی نقاط قوت و ضعف خاص دانش آموزان و ریشه یابی مشکلات یادگیری است. این آزمون ها به معلم کمک می کنند تا علل عدم تسلط بر یک مهارت یا مفهوم را درک کند.
  3. مقیاس های رتبه بندی (Rating Scales): این ابزارها برای ارزیابی عملکرد دانش آموزان در یک مقیاس درجه بندی شده (مانند خیلی خوب، خوب، متوسط، ضعیف) استفاده می شوند. می توانند برای سنجش مهارت ها یا ویژگی های رفتاری به کار روند.
  4. پرسشنامه های استاندارد (Standardized Questionnaires): این پرسشنامه ها با ساختاری مشخص و روایی و پایایی از پیش تعیین شده، برای جمع آوری اطلاعات در مورد نگرش ها، علاقه ها، سبک های یادگیری یا خودکارآمدی دانش آموزان به صورت عددی استفاده می شوند.
  5. چک لیست های کمی (Quantitative Checklists): فهرستی از رفتارها یا ویژگی های قابل مشاهده که حضور یا عدم حضور آن ها با یک علامت (مثلاً بله/خیر) مشخص می شود و سپس تعداد موارد مثبت شمارش می گردد.

نحوه طراحی و اجرای ابزارهای کمی

طراحی و اجرای ابزارهای کمی نیاز به دقت و رعایت اصول خاصی دارد تا نتایج معتبر و قابل اتکا باشند:

  • تعیین هدف مشخص: پیش از هر چیز، باید دقیقاً مشخص شود که آزمون یا پرسشنامه قرار است چه چیزی را بسنجد.
  • تدوین گویه (Item) مناسب: سوالات باید واضح، بدون ابهام و متناسب با سطح سنی و شناختی دانش آموزان باشند. از زبان ساده و مستقیم استفاده شود.
  • انتخاب قالب سوال مناسب: سوالات چندگزینه ای، صحیح-غلط، جای خالی، مرتب سازی یا تطبیقی هر کدام برای سنجش نوع خاصی از دانش یا مهارت مناسب هستند.
  • تعیین دستورالعمل های شفاف: دانش آموزان باید دقیقاً بدانند که چگونه به سوالات پاسخ دهند و چه انتظاراتی از آن ها می رود.
  • پیش آزمایی (Pilot Testing): ابزارهای طراحی شده باید روی یک گروه کوچک از دانش آموزان پیش آزمایی شوند تا مشکلات احتمالی در طراحی یا اجرا شناسایی و رفع گردند.
  • رعایت شرایط استاندارد اجرا: اطمینان از اینکه همه دانش آموزان در شرایط یکسان (زمان، مکان، دستورالعمل ها) مورد سنجش قرار می گیرند.
  • نمره گذاری عینی و استاندارد: روش نمره گذاری باید از قبل مشخص و عینی باشد تا از سوگیری های شخصی جلوگیری شود.

ارائه نمونه ها و مثال های کاربردی

برای روشن شدن کاربرد ابزارهای کمی، به چند مثال توجه کنید:

ابزار کمی مثال کاربردی در سنجش آغازین هدف
آزمون پیشرفت تحصیلی یک آزمون 10 سوالی چندگزینه ای در مورد مفاهیم پایه ریاضی سال قبل. سنجش دانش قبلی در جبر و هندسه برای شروع فصل جدید.
آزمون تشخیصی سوالات حل مسئله مرحله ای برای شناسایی گام هایی که دانش آموز در آن ها مشکل دارد. کشف ریشه های ضعف در حل مسائل کسرها.
مقیاس رتبه بندی مقیاسی از 1 تا 5 برای ارزیابی «میزان خودباوری دانش آموز در یادگیری علوم». سنجش نگرش ها و اعتماد به نفس اولیه.
پرسشنامه استاندارد پرسشنامه 20 سوالی برای شناسایی سبک یادگیری (دیداری، شنیداری، حرکتی). تعیین سبک غالب یادگیری برای شخصی سازی تدریس.

ابزارهای کمی با ارائه داده های عددی، امکان تحلیل آماری و مقایسه عملکرد دانش آموزان را فراهم می آورند و به معلم کمک می کنند تا تصمیم گیری های مبتنی بر شواهد داشته باشد. با این حال، آقازاده تأکید می کند که این ابزارها باید در کنار ابزارهای کیفی استفاده شوند تا تصویری جامع و کامل از یادگیرندگان حاصل شود.

فصل 8: سنجش آغازین: ابزارهای کیفی-توصیفی (روش های مشاهده ای و تفسیری)

فصل هشتم کتاب محرم آقازاده به ابزارهای کیفی-توصیفی در سنجش آغازین می پردازد. این ابزارها بر خلاف ابزارهای کمی، به دنبال جمع آوری داده های عمیق، غنی و غیرعددی هستند که به معلم کمک می کنند تا درکی جامع تر و عمیق تر از یادگیرندگان خود به دست آورد.

معرفی ابزارهای کیفی-توصیفی

ابزارهای کیفی-توصیفی در سنجش آغازین به دنبال فهم چرایی رفتارها، برداشت های شخصی و تجربیات منحصربه فرد دانش آموزان هستند. این ابزارها اغلب در بسترهای طبیعی (مانند کلاس درس) به کار می روند و انعطاف پذیری بیشتری دارند. آقازاده برخی از ابزارهای کیفی-توصیفی رایج را به شرح زیر معرفی می کند:

  1. مشاهده (Observation): مشاهده سیستماتیک و هدفمند رفتار دانش آموزان در موقعیت های مختلف (کلاس، حیاط مدرسه، فعالیت های گروهی) می تواند اطلاعات ارزشمندی در مورد مهارت های اجتماعی، حل مسئله، عادات یادگیری و مشارکت آن ها ارائه دهد.
  2. مصاحبه (Interview): گفت وگوهای ساختاریافته یا نیمه ساختاریافته با دانش آموزان (و در صورت لزوم با والدین یا معلمان قبلی) برای درک پیش آموخته ها، باورها، انتظارات، دشواری ها و علاقه مندی های آن ها.
  3. گزارش های توصیفی (Descriptive Reports): یادداشت ها و توصیفات کتبی معلم از عملکرد، رفتار و پیشرفت دانش آموزان در طول زمان. این گزارش ها باید مستند و با جزئیات باشند.
  4. پوشه کار (Portfolio): مجموعه ای هدفمند از نمونه کارهای دانش آموز (پروژه، مقاله، نقاشی، آزمون ها) که سیر پیشرفت و توانایی های او را در یک دوره زمانی نشان می دهد. این ابزار امکان خودارزیابی و ارزیابی همتراز را نیز فراهم می کند.
  5. چک لیست ها و مقیاس های درجه بندی توصیفی (Descriptive Checklists and Rubrics): ابزارهایی که برای ارزیابی کیفی عملکرد دانش آموز بر اساس معیارهای مشخص و توصیفات کیفی استفاده می شوند، به جای نمره عددی صرف.
  6. نقشه های مفهومی و دیاگرام ها: ابزارهایی که به دانش آموزان اجازه می دهند تا درک خود را از روابط بین مفاهیم به صورت بصری نشان دهند.

نحوه طراحی و اجرای ابزارهای کیفی

طراحی و اجرای ابزارهای کیفی نیازمند رویکردی متفاوت از ابزارهای کمی است و بر عمق و غنای اطلاعات تأکید دارد:

  • تعیین معیارهای مشاهده: پیش از مشاهده، باید مشخص شود که چه رفتارهایی قرار است مشاهده شوند و چگونه ثبت گردند.
  • تدوین سوالات مصاحبه: سوالات مصاحبه باید باز (Open-ended) باشند تا دانش آموزان بتوانند دیدگاه ها و تجربیات خود را به طور کامل بیان کنند.
  • رعایت اخلاق پژوهش: در مصاحبه و مشاهده، حفظ حریم خصوصی و محرمانگی اطلاعات ضروری است و باید رضایت دانش آموز (و در صورت لزوم والدین) اخذ شود.
  • آموزش تحلیل کیفی: معلمان باید با روش های تحلیل داده های کیفی (مانند کدگذاری، دسته بندی و تم سازی) آشنا باشند تا بتوانند از اطلاعات جمع آوری شده نتیجه گیری کنند.
  • جمع آوری داده ها در محیط طبیعی: ابزارهای کیفی اغلب زمانی بیشترین اثربخشی را دارند که در بستر واقعی یادگیری و تدریس به کار گرفته شوند.
  • بازنگری و پالایش مستمر: ابزارهای کیفی ممکن است در طول زمان نیاز به بازنگری و تنظیم داشته باشند تا با نیازهای متغیر دانش آموزان و اهداف آموزشی هماهنگ شوند.

ارائه نمونه ها و مثال های عملی

برای درک بهتر کاربرد ابزارهای کیفی، به چند مثال توجه کنید:

ابزار کیفی مثال عملی در سنجش آغازین هدف
مشاهده یادداشت برداری از تعاملات دانش آموزان در حین حل یک مسئله گروهی. سنجش مهارت های همکاری، نقش پذیری و حل مسئله در تیم.
مصاحبه گفت وگو با دانش آموز در مورد تجربیات قبلی اش در درس علوم و برداشت هایش از آزمایش ها. شناسایی تصورات غلط و علاقه مندی های فردی.
پوشه کار بررسی نقاشی ها، داستان ها و تمرینات نوشتاری یک دانش آموز از سال قبل. مشاهده سیر پیشرفت در مهارت های حرکتی، خلاقیت و بیان نوشتاری.
چک لیست توصیفی چک لیستی برای مشاهده آیا دانش آموز می تواند مفاهیم را با کلمات خود توضیح دهد؟. ارزیابی عمق فهم و توانایی بیان.

ابزارهای کیفی-توصیفی با فراهم آوردن توصیفات غنی و بینش های عمیق، مکمل قدرتمندی برای ابزارهای کمی هستند. این ابزارها به معلم کمک می کنند تا نه تنها بداند دانش آموز چه می داند، بلکه چگونه می اندیشد، چه احساسی دارد و چگونه با مفاهیم جدید تعامل می کند. استفاده همزمان از هر دو نوع ابزار، جامعیت سنجش آغازین را تضمین کرده و به معلم امکان می دهد تا با دیدی کل نگر، مسیر یادگیری دانش آموزان را به بهترین نحو هدایت کند.

نتیجه گیری

کتاب «راهنمای سنجش و ارزشیابی آغازین، ابزارهای کمی و کیفی» به قلم محرم آقازاده، یک نقشه راه ارزشمند برای هر فعال حوزه تعلیم و تربیت است که به دنبال درک عمیق تر یادگیرندگان و ارتقای کیفیت آموزش است. این اثر با پوشش جامع مفاهیم بنیادی سنجش آغازین، معرفی رویکردهای نوین، تبیین نقش محوری پیش آموخته ها و انتقال یادگیری، ارائه الگوی کرک پاتریک برای برنامه ریزی و تشریح ابزارهای کمی و کیفی، یک منبع بی بدیل را در اختیار مخاطبان قرار می دهد.

این کتاب بر این اصل تأکید دارد که سنجش آغازین صرفاً یک مرحله پیش از تدریس نیست، بلکه یک فرآیند مستمر و حیاتی است که به معلمان امکان می دهد تا تدریس خود را شخصی سازی کرده، موانع یادگیری را شناسایی و یادگیری عمیق را تسهیل کنند. از شناسایی انتظارات معلم و منابع جمع آوری اطلاعات در فصل اول، تا تفکیک ابزارهای کمی و کیفی در فصول پایانی، هر بخش از کتاب با هدف توانمندسازی معلمان برای برنامه ریزی سنجش و ارزشیابی اثربخش طراحی شده است. آقازاده با زبانی تخصصی اما قابل فهم، پیچیدگی های سنجش و ارزشیابی را به مفاهیم کاربردی تبدیل می کند.

بدون شک، مطالعه و به کارگیری آموزه های این کتاب می تواند نقش محوری در توسعه حرفه ای معلمان و بهبود عملکرد تدریس و یادگیری در کلاس درس داشته باشد. این خلاصه نیز با هدف ترویج این دانش ارزشمند و تشویق معلمان، دانشجویان و پژوهشگران به به کارگیری عملی آموزه های کتاب در محیط های آموزشی خود تهیه شده است. امیدواریم این رهنمودها، افق های جدیدی را در رویکرد شما به سنجش و ارزشیابی بگشاید و به شما در ساختن تجربیات یادگیری غنی تر و معنادارتر برای دانش آموزان یاری رساند.

دکمه بازگشت به بالا