گفت و گو با بازیکنی که خواهرش معروفش کرد!
یکی از اتفاقات ویژه بازیهای هفته بیست و سوم لیگ برتر را بازیکن جوان و رفسنجانی پیکان رقم زد؛ علی اصغر صادقی هافبک وسط مس که اصالتا رفسنجانی است، بعد از آنکه در نیم فصل اول با وجود عضویت در تیم امید ایران فرصتی برای بازی کردن به دست نیاورد، تصمیم به ترک شهر خودش و حضور در پیکان تهران گرفت.
به گزارش ورزش سه، صادقی دیروز به عنوان بازیکن پیکان در شهر خودش حضور یافت و برای اولین بار در ورزشگاه رفسنجان مقابل مس قرار گرفت؛ او که در نیمه دوم فرصت بازی کردن در ترکیب پیکان را هم به دست آورد، بسیار مورد تشویق هواداران نارنجیپوش قرار گرفت و البته در پایان بازی هم اتفاقی را تجربه کرد که بازتاب گستردهای داشت.
شب گذشته ویدئویی در فضای مجازی به صورت گسترده بازتاب یافت که علی اصغر صادقی مشغول مصاحبه با خبرنگاران است و ناگهان خواهر خردسالش در حالی که اشک میریخت، وارد میکسدزون ورزشگاه رفسنجان شد و در آغوش برادر خود قرار گرفت. این صحنه احساسی که تصاویر آن بسیار دست به دست شده، مورد توجه اهالی فوتبال قرار گرفته و باعث شده نام علی اصغر صادقی نیز بیشتر از قبل در فضای فوتبال مطرح شد.
همین اتفاق جالب بهانهای برای گفت و گو با هافبک رفسنجانی خودروسازان پایتخت شد؛ او در مصاحبه اخیرش صحبتهای جذابی را درباره قرار گرفتن مقابل مس بر زبان آورد که در ادامه میخوانید:
*ازی کردن مقابل مس حس عجیبی داشت
مس رفسنجان تیم سابق من بود و برای بازی کردن جلوی این تیم انگیزه زیادی داشتم؛ به هر حال من همیشه در مس بازی کردم و اینکه مقابل این تیم به میدان بروم، حس عجیبی به من داد. از کادرفنی هم ممنونم که فرصت بازی کردن به من داد؛ برایم واقعا لذتبخش بود که در شهر خودم و جلوی همشهریانم بازی کنم. واقعا از این مسئله لذت بردم و خوشحالم که با دست پر هم از زمین خارج شدیم.
ماجرای فیلم احساسی در میکسدزون
من خواهرم را در بین دو نیمه بازی دیده بودم؛ او به ورزشگاه آمده بود تا بازی را تماشا کند. بین دو نیمه گفت که می تواند آخر بازی به رختکن بیاید. من گفتم که منتظر باشد تا از رختکن بیرون بیاییم. مدت زیادی بود که او را ندیده بودم. شوق زیادی داشت تا مرا ببیند. وقتی از رختکن بیرون آمدم خبرنگاران جلویم را گرفتند تا مصاحبه کنم. من ابتدا قصد مصاحبه نداشتم اما با اصرار خبرنگاران و فرشید اسماعیلی ایستادم و صحبت کردم. در همین حین دیدم که خواهرم که آرام آرام خودش رابه من در میکسدزون نزدیک کرده بود، در حالی که اشک میریزد مشغول صحبت با آقارضا عنایتی است. در نهایت او را دیده و حس عجیبی بود. با کاوه اسماعیلی حمایت مدیررسانهای مان آمد و کنارم ایستاد و در نهایت هم آن صحنههای جالب ثبت شد.
از 4 فروردین خواهرم را ندیده بودم، احساساتی شد
از 4 فروردین که برای حضور در تمرینات به تهران آمده بودم، خواهرم را ندیده بودم. فاطمه خیلی زیاد به من وابسته است و رابطهای عجیب و غریب قلبی و احساسی با هم داریم. حتی زمانی که در مس رفسنجان بودم، یکی دو بار به محل تمرینات ما آمده بود. در این مدت که پیکان هستم خیلی کم او را میبینم و بعد از بازی دیروز هم چون او را ندیده بودم، احساسی شد و اشک میریخت.
این حس را با دنیا عوض نمیکنم
من بعد از بازی از نتیجه به دست آمده کمی خوشحال بودم؛ اشک های خواهرم را که دیدم، حالم بد شد. البته حس شوق داشتم از این که اینقدر خواهرم دوستم دارد. این حس را با دنیا عوض نمیکنم.
در شهر خودم به من اعتماد نشد
از اشکهای خواهرم دلم گرفت. من چهار، پنج سال در مس رفسنجان حضور داشتم اما در شهر خودم به من اعتماد نشد. خداراشکر به تیمی آمدهام که به سبک بازیام اعتماد دارند. خداراشکر که پیش آقای عنایتی و آقای رجبزاده و سایر اعضای کادرفنی و مجموعه پیکان شرایط خوبی دارند و همین مساله باعث شده اعتماد به نفسم بیشتر شود.
ناراحتیای ندارم، همه را بخشیدهام
دیگر ناراحتیای از کسی در رفسنجان ندارم؛ سختیها باعث میشود که آدم فوتبالیست بزرگتری شود. من همه را بخشیدهام و الان باید قدر جایگاهی که با سختی به دست آوردهام را بدانم تا بتوانم پیشرفت کنم.
بازگشت به مس رفسنجان؟
اگر من را در سالهای آینده بخواهند، ممکن است برگردم. البته به این زودیها این اتفاق نمیافتد. میخواهم در پیکان پیشرفت کنم و شاید در سالیان بعد دوباره به مس برگردم و در شهر خودم بازی کنم.
باید این روند خوب را ادامه بدهیم
تیم ما شرایط خوبی دارد؛ خداراشکر در هفتههای اخیر نتایج مطلوبی کسب کردهایم. باید در 7 هفته پایانی نیز این روند را ادامه بدهیم و امیدوارم شرایط خوبی را در آینده هم رقم بزنیم.
وقتی رفسنجانیها تشویقم کردند، اشکم در آمد
دوست دارم نکتهای را در پایان بگویم؛ هواداران مس رفسنجان واقعا برایم در بازی روز گذشته سنگ تمام گذاشتند؛ دم آنها گرم. واقعا توقع نداشتم که تشویقم کنند اما وقتی این اتفاق افتاد برایم جذاب بود. حتی در یک صحنه واقعا اشکم در آمد. من هرچه دارم از مردم رفسنجان است و آرزوی بهترینها را برای آنها دارم.
258 258